کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورافتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورافتادن
لغتنامه دهخدا
ورافتادن . [ وَ اُ دَ ] (مص مرکب ) مستأصل شدن . از بیخ برکنده شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). مضمحل شدن . منقرض شدن . از بین رفتن . || از باب افتادن . دمُده شدن . از مد افتادن . منسوخ شدن . ناباب شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به برافتادن شود.
-
جستوجو در متن
-
ورانداختن
لغتنامه دهخدا
ورانداختن . [ وَ اَ ت َ ] (مص مرکب ) متعدی ورافتادن . منسوخ کردن . از مد انداختن . (فرهنگ فارسی معین ). نسخ کردن . (یادداشت مؤلف ). از بین بردن . نیست و نابود کردن . مستأصل کردن . ریشه کن کردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به برانداختن شود.
-
منقرض
لغتنامه دهخدا
منقرض . [ م ُ ق َ رِ ] (ع ص )بریده شونده و درگذرنده . (آنندراج ). بریده شونده . (غیاث ). انقراض یافته و درگذشته و بریده شده و قطعشده و نابود و منعدم . (ناظم الاطباء). برافتاده . ورافتاده .- منقرض شدن ؛ از بین رفتن . نابود شدن .ورافتادن : گفتند پیران...
-
برافتادن
لغتنامه دهخدا
برافتادن . [ ب َ اُ دَ ] (مص مرکب ) افتادن : وان قطره ٔ باران که برافتد بگل سرخ چون اشک عروس است برافتاده برخسار. منوچهری .رجوع به افتادن شود. || نابود گشتن . (غیاث اللغات ) (بهار عجم ) (آنندراج ). ورافتادن . هلاک شدن . منقرض شدن . قلع و قمع شدن . مس...
-
و
لغتنامه دهخدا
و. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است . رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است . رجوع به یرملون شود. و ن...