کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وذاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وذاح
لغتنامه دهخدا
وذاح . [ وَ ] (ع ص ) زن تباه کارفرومایه . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). زن فاجر و بدکاری که از بنده ٔ خود پیروی کند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
وضاح
لغتنامه دهخدا
وضاح . [ وَض ْ ضا ] (ع ص ) بسیار واضح و آشکار. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || دندان نیک روشن و آشکارا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سفیدفام نیکوروی و خندان . (اقرب الموارد). مرد سپید و نیکورنگ .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : به رو...