کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ودید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ودید
لغتنامه دهخدا
ودید. [ وَ ] (ع ص ) ودود. دوست . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دوستان . (منتهی الارب ). اسم جمع است به معنی محبان و دوستان . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
اوداء
لغتنامه دهخدا
اوداء. [ اَ وِدْ دا ] (ع ص ، اِ) ج ِ ودید. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). محبان و دوستداران . (از اقرب الموارد). دوست دارندگان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || ج ِ وَدّ. (منتهی الارب ). رجوع به «ود» و «ودید» شود.
-
رام شدن
لغتنامه دهخدا
رام شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرمانبردار شدن . منقاد گشتن . مطیع و فرمانبر گشتن . بزیر امر و طاعت درآمدن . آرام شدن . تسلیم شدن . مقابل توسن و سرکش شدن . استفخاذ. ذل . قردحة. (منتهی الارب ) : دل من بگفتار او رام شدروانم بدین شاد و پدرام شد. فردوسی ...
-
دوست
لغتنامه دهخدا
دوست . (ص ، اِ) محب و یکدل و یکرنگ . (ناظم الاطباء) (برهان ). خیرخواه و یار و رفیق . (ناظم الاطباء). یار. (شرفنامه ٔ منیری ). مقابل دشمن و این ظاهراً در اصل دوس بوده که به معنی چسبیدن و پیوستن به چیزی است و به مرور ایام از معنی اصلی مهجور گشته به معن...