کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ودادة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ودادة
لغتنامه دهخدا
ودادة. [ وَ دَ ] (ع مص ) ود. وداد. مودة. موددة. دوست داشتن کسی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آرزو بردن . (منتهی الارب ). آرزو کردن . (المصادر زوزنی ). رجوع به وداد و ود شود.
-
واژههای همآوا
-
ودادت
لغتنامه دهخدا
ودادت . [ وَ دَ ] (از ع مص ) وداد. ود. آرزو بردن . (بحر الجواهر). رجوع به ودادة شود.
-
جستوجو در متن
-
ودادت
لغتنامه دهخدا
ودادت . [ وَ دَ ] (از ع مص ) وداد. ود. آرزو بردن . (بحر الجواهر). رجوع به ودادة شود.
-
خیراتی
لغتنامه دهخدا
خیراتی . [ خ َ / خ ِ ] (ص نسبی ) قصد شده برای مقاصد خیر وداده شده یا دریافت شده در خیرات . (ناظم الاطباء).
-
مودة
لغتنامه دهخدا
مودة. [ م َ وَدْ دَ / م ِ وَدْ دَ ] (ع مص ) دوست داشتن کسی را. (منتهی الارب ). ود.وداد. ودادة. موددة. مودودة، به معنی ود. (ناظم الاطباء). دوست داشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ص 96) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). و رجوع به ود شود.
-
وداد
لغتنامه دهخدا
وداد. [ وِ ] (ع مص )وَداد. وُداد. ود. ودادة. مودة. موددة. دوست داشتن .(اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). با یکدیگردوستی داشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). || (اِمص ) دوستی . حب . مودت . ود. مهر.محبت . (از یادداشت مؤلف ) : ذ...
-
ود
لغتنامه دهخدا
ود. [ وَدد ] (ع مص ) وِداد. وَداد. ودادة. مودة. مَودِدَة. دوست داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). || آرزو بردن . (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). آرزو داشتن . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) دوستی و محبت . (فرهنگ فارسی معین...
-
اطروش
لغتنامه دهخدا
اطروش . [اُ ] (اِخ ) ابوالقاسم علوی اطروش . نزیل استراباد و از افاضل علویان و اعیان اهل ادب بود. وی به قاضی ابوالحسن علی بن عبدالعزیز نامه ای نوشت که مشتمل بر نظم و نثر بود. ثعالبی نسخه ٔنامه ٔ مذکور را در یتیمةالدهر نقل کرده که در حدود یک صفحه است ،...
-
بکار بردن
لغتنامه دهخدا
بکار بردن . [ ب ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب )استعمال کردن . (ناظم الاطباء ذیل بکار). بعمل آوردن . (غیاث ). در عمل آوردن . (آنندراج ). عمل کردن . ترتیب دادن امور : این حرفها بجز در شمار بکار برند یانی . (التفهیم ص 55). رجوع به کار بردن شود. || مصرف کردن . خرج...