کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وخامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وخامه
لغتنامه دهخدا
وخامه . [ وَ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر،در یکهزارگزی راه فرعی اتومبیل رو خلف آباد به شادگان . واقع در دشت . گرمسیر مالاریائی . سکنه ٔ آن 240 تن و آب آن از رودخانه ٔ جراحی تأمین می شود. ساکنین از طایفه ٔ سادات هستند. (...
-
واژههای مشابه
-
وخامة
لغتنامه دهخدا
وخامة. [ وَ م َ ] (ع مص ) وخیم بودن . (اقرب الموارد). گران شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گرانبار و ناموافق گردیدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گران وناگوار شدن طعام . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناگوارنده شدن . (دهار). گران و ناگوارد ش...
-
جستوجو در متن
-
وخومة
لغتنامه دهخدا
وخومة. [ وُ م َ ] (ع مص ) وخامة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وخامة و وخم شود.
-
وخوم
لغتنامه دهخدا
وخوم . [ وُ ] (ع مص ) وخامة. گران بار و ناموافق گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گران و ناگوارد شدن طعام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وخم و وخامة شود.
-
وخامت
لغتنامه دهخدا
وخامت . [ وَ م َ ] (از ع ، اِمص ) ناسازگاری . (از ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). دشواری . گرانی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ناگواری . دژگواری . بدی . مضرت و زیان و ضرر. گزند. (ناظم الاطباء). وبال . (یادداشت مرحوم دهخدا) : بنگر ای نادان در وخامت ع...
-
وخوم
لغتنامه دهخدا
وخوم . [ وَ ] (ع ص ) مرد گران سنگ و ناموافق . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد ثقیل و گران و ناپسند. ج ، وخام ، وخامی ، اوخام . (ناظم الاطباء). || (ارض ...) زمین که گیاهش ناگوارنده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وخم و وخامة شود.
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میمون التمیمی الموصلی . مکنی به ابی محمد، و هرگاه که رشید استخفاف او خواستی وی را با کنیت ابوصفوان خواندی . مقام او در علم و ادب وشعر چنانست که ذکر آنهمه موجب اطاله ٔ کلام گردد، و آن بر واقفان اخبار و متتبعان آثار ...