کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وحید دستگردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وحید دستگردی
لغتنامه دهخدا
وحید دستگردی . [ وَ دِ دَ گ ِ ] (اِخ ) حسن ، فرزند قاسم . از ادباء و شعرای معروف ایرانی در سال 1298 هَ . ق . مطابق 1258هَ . ش . در قریه ٔ دستگرد اصفهان متولد شد. تحصیلات خود را در رشته ٔ ادبیات فارسی و عربی و فقه و حکمت در اصفهان نزد استادان بزرگ به ...
-
واژههای مشابه
-
وحید قزوینی
لغتنامه دهخدا
وحید قزوینی . [ وَ دِ ق َزْ ] (اِخ ) میرزا طاهر، از شعرا و فضلای ایرانی در عهد صفویه مورخ رسمی دربار شاه عباس دوم بود و درسال 1011 هَ . ق . وزیر شاه سلیمان صفوی شد و در آخرگوشه گیری اختیار کرد. از آثار معروف وی تاریخ شاه عباس دوم است آثاری هم به نظم ...
-
حسین وحید
لغتنامه دهخدا
حسین وحید. [ ح ُ س َ ن ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به حسین شریف شود.
-
طاهر وحید
لغتنامه دهخدا
طاهر وحید. [ هَِ رِ وَ ] (اِخ ) محمدطاهر وحید. او راست : مجموعه ای در «توحید» که صاحب الذریعه آنرا در کتابخانه ٔ سیدنصراﷲ تقوی دیده است و مینویسد: ظاهراً وی بجز میرزا طاهر وحید قزوینی است که نصرآبادی در ص 17 تذکره ٔ خود از وی نامبرده و ما در ص 36 بدا...
-
طاهر وحید
لغتنامه دهخدا
طاهر وحید. [ هَِ رِوَ ] (اِخ ) میرزا طاهربن حسین خان قزوینی . رجوع به طاهر قزوینی و ترجمه ٔ تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون ص 186، تذکره ٔ نصرآبادی ص 17 و وحید شود.
-
علی وحید
لغتنامه دهخدا
علی وحید. [ ع َ وَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ادرنوی رومی حنفی . وی منطقی بود و درسال 1220 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- حاشیه بر شرح فناری بر ایساغوجی ، در منطق . 2- الفوائد الوحیدیة علی الولدیة. (از هدیة العارفین بغدادی ج 1 ص 773).
-
جستوجو در متن
-
دستگردی
لغتنامه دهخدا
دستگردی .[ دَ گ ِ ] (اِخ ) وحید. رجوع به وحید دستگردی شود.
-
تلاوشگاه
لغتنامه دهخدا
تلاوشگاه . [ ت َ وُ ] (اِ مرکب ) جای تراوش آب . (گنجینه ٔ گنجوی تألیف وحید دستگردی ص 36). رجوع به تلاوش و تلاوشگه شود.
-
تعرفگری
لغتنامه دهخدا
تعرفگری . [ ت َ ع َرْ رُ گ َ ] (حامص مرکب ) وضعو فرض کردن . (وحید دستگردی ). شناساندن : بود مه و سال ز گردش بری تا تو نکردیش تعرفگری .نظامی (مخزن الاسرار چ وحید ص 112).
-
تلاوش
لغتنامه دهخدا
تلاوش . [ ت َ وُ ] (اِ) تراوش . در فرهنگها ضبط نشده ولی در زبانها هست . (گنجینه ٔ گنجوی تألیف وحید دستگردی ص 36) : تکش با تلاوش درآویخته چنین رودی از هر دو انگیخته . نظامی (اقبالنامه ٔ چ وحید ص 180).رجوع به تلاوشگاه شود.
-
گله بند
لغتنامه دهخدا
گله بند. [ گ ُ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِ مرکب ) چون گلپیچ گیسوبند است . (گنجینه ٔ گنجوی وحید دستگردی ) : لیلی گله بند باز کرده مجنون گله ها دراز کرده .(گنجینه ٔ گنجوی ص 336).
-
واصلی بخارایی
لغتنامه دهخدا
واصلی بخارایی . [ ص ِ ی ِب ُ ] (اِخ ) از شعرای بخاراست و این مطلع از اوست :آن گردباد نیست به گرد سرای توسرگشته ای ست رقص کنان در هوای تو.(تحفه ٔ سامی ص 166 چ وحید دستگردی ).
-
دشتی
لغتنامه دهخدا
دشتی . [ دُ ] (حامص ) دشت بودن . بدی . زشتی . وحید دستگردی دشتی را در بیت ذیل از نظامی به معنی فوق آورده است ولی آن قابل تأمل است : مطیعش را ز می پر باد کشتی چو یاغی گشت بادش تیزدشتی .نظامی .