کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وحید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وحید
لغتنامه دهخدا
وحید. [ ] (اِ) مالاون مالس . اسدالارض . (یادداشت مرحوم دهخدا). || به لغت مغربی مازریون است . رجوع به فهرست مخزن الادویه شود.
-
وحید
لغتنامه دهخدا
وحید. [ وَ ] (اِخ ) یا وحیدالدین . پسر عموی خاقانی شاعر است : جان عطارد از تپش خاطر وجیدچونان بسوخت کز فلک آبی نماندش .جان وحید را به فلک برد ذوالجلال تا هم فلک بجای عطارد نشاندش . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 892)چون من خطر زدم به فراق از پی وحیدجان ازپی...
-
وحید
لغتنامه دهخدا
وحید. [ وَ ] (ع ص ) تک . (یادداشت مرحوم دهخدا). فرد و منفرد. (ناظم الاطباء). تنها و یگانه . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). یگانه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). یکتا. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) : از برکت درو...
-
وحید
لغتنامه دهخدا
وحید. [ وُ ح ِی ْ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در دشت و گرمسیر است . سکنه ٔ آن 200 تن و آب آن از چاه تأمین می شود. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . ساکنین از طایفه ٔ حمید هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایر...
-
واژههای مشابه
-
وحید دستگردی
لغتنامه دهخدا
وحید دستگردی . [ وَ دِ دَ گ ِ ] (اِخ ) حسن ، فرزند قاسم . از ادباء و شعرای معروف ایرانی در سال 1298 هَ . ق . مطابق 1258هَ . ش . در قریه ٔ دستگرد اصفهان متولد شد. تحصیلات خود را در رشته ٔ ادبیات فارسی و عربی و فقه و حکمت در اصفهان نزد استادان بزرگ به ...
-
وحید قزوینی
لغتنامه دهخدا
وحید قزوینی . [ وَ دِ ق َزْ ] (اِخ ) میرزا طاهر، از شعرا و فضلای ایرانی در عهد صفویه مورخ رسمی دربار شاه عباس دوم بود و درسال 1011 هَ . ق . وزیر شاه سلیمان صفوی شد و در آخرگوشه گیری اختیار کرد. از آثار معروف وی تاریخ شاه عباس دوم است آثاری هم به نظم ...
-
حسین وحید
لغتنامه دهخدا
حسین وحید. [ ح ُ س َ ن ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به حسین شریف شود.
-
طاهر وحید
لغتنامه دهخدا
طاهر وحید. [ هَِ رِ وَ ] (اِخ ) محمدطاهر وحید. او راست : مجموعه ای در «توحید» که صاحب الذریعه آنرا در کتابخانه ٔ سیدنصراﷲ تقوی دیده است و مینویسد: ظاهراً وی بجز میرزا طاهر وحید قزوینی است که نصرآبادی در ص 17 تذکره ٔ خود از وی نامبرده و ما در ص 36 بدا...
-
طاهر وحید
لغتنامه دهخدا
طاهر وحید. [ هَِ رِوَ ] (اِخ ) میرزا طاهربن حسین خان قزوینی . رجوع به طاهر قزوینی و ترجمه ٔ تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون ص 186، تذکره ٔ نصرآبادی ص 17 و وحید شود.
-
علی وحید
لغتنامه دهخدا
علی وحید. [ ع َ وَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ادرنوی رومی حنفی . وی منطقی بود و درسال 1220 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- حاشیه بر شرح فناری بر ایساغوجی ، در منطق . 2- الفوائد الوحیدیة علی الولدیة. (از هدیة العارفین بغدادی ج 1 ص 773).
-
جستوجو در متن
-
دستگردی
لغتنامه دهخدا
دستگردی .[ دَ گ ِ ] (اِخ ) وحید. رجوع به وحید دستگردی شود.
-
علی رومی
لغتنامه دهخدا
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ادرنوی رومی حنفی (علی وحید...) رجوع به علی وحید شود.
-
علی ادرنوی
لغتنامه دهخدا
علی ادرنوی . [ ع َ ی ِ اَ دِ ن َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ادرنوی رومی حنفی (علی وحید...). رجوع به علی وحید شود.