کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وحشتافکنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
افکنی
لغتنامه دهخدا
افکنی . [ اَ ک َ ] (حامص ) حاصل مصدر از افکندن که به صورت ترکیب آید : یکی کاروان جمله شاهین و بازبچرغ و کلنگ افکنی تیزتاز. نظامی .گرفته مزن در حریف افکنی گرفته شوی گر گرفته زنی . نظامی .بدشمن گر آیی بخصم افکنی گشاده بر و بازوی بهمنی . نظامی .ز خصم تو...
-
وحشت
لغتنامه دهخدا
وحشت . [ وَ ش َ ] (ع اِمص ) تنهایی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (بهار عجم ) (آنندراج ) : با تو برآمیختنم آرزوست وزهمه کس وحشت و بیگانگی . سعدی .دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم . حافظ. || ترس . (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
کلنگ افکنی
لغتنامه دهخدا
کلنگ افکنی . [ ک ُ ل َ اَ ک َ ] (حامص مرکب ) کلنگ افکندن . کلنگ شکارکردن . صید کردن و بر زمین افکندن کلنگ : یکی کاروان جمله شاهین و بازبه چرز و کلنگ افکنی تیزتاز.نظامی .
-
نفاق افکنی
لغتنامه دهخدا
نفاق افکنی . [ ن ِ اَ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل نفاق افکن .
-
نقب افکنی
لغتنامه دهخدا
نقب افکنی . [ ن َ اَک َ ] (حامص مرکب ) عمل نقب افکن . نقب زنی : نقد شش روز ازخزانه ٔ هفت گردون برده ام گر چه در نقب افکنی چل شب گران آورده ام .خاقانی .
-
نیزه افکنی
لغتنامه دهخدا
نیزه افکنی . [ ن َ / ن ِ زَ / زِ اَ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل نیزه افکن . رمح .
-
پیل افکنی
لغتنامه دهخدا
پیل افکنی . [ اَ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل پیل افکن : دگر ره سوی جنگ پرواز کردبه پیل افکنی جنگ را ساز کرد.نظامی .
-
شال افکنی
لغتنامه دهخدا
شال افکنی . [ اَ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل شال افکن . || عملی است که کودکان همسایه در شب چهارشنبه سوری کنند و آن این است که شالی یا طنابی از باجه ٔ خانه ٔ همسایه آویزند و صاحب خانه چیزی درآن بندند و بالا فرستند کودک را. (یادداشت مؤلف ).
-
قباق افکنی
لغتنامه دهخدا
قباق افکنی . [ ق َ اَ ک َ ] (حامص مرکب ) به معنی هدف زنی و آن چنان باشد که چوبی چهل یا پنجاه گز طویل در میدان استاده کرده و طشت مس یا نقره و غیره بالای چوب تعبیه نمایند و سواران در عین دوانیدن اسب تیر یا تفنگ بر آن طشت می زنند و در زمان قدیم سلاطین ت...
-
فیل افکنی
لغتنامه دهخدا
فیل افکنی . [ اَ ک َ ] (حامص مرکب ) پیل افکنی . (فرهنگ فارسی معین ). عمل پیل افکن . دلیری . زورمندی . توانایی بسیار.
-
خصم افکنی
لغتنامه دهخدا
خصم افکنی . [ خ َ اَک َ ] (حامص مرکب ) دشمن اندازی . دشمن کشی : بدشمن گرائی بخصم افکنی گشاده بر او بازوی بهمنی . نظامی .ز خصم تو چون مملکت گشت سیربخصم افکنی پای درنه دلیر.نظامی .
-
وحشت بختیاری
لغتنامه دهخدا
وحشت بختیاری .[ وَ ش َ ت ِ ب َ ] (اِخ ) امام قلی برادر خلیل خان است که شهر خلیل آباد را بنا نهاده بود. این بیت ازوست :ای غم دوست چنان با تو توان برد بسرکه نه در حوصله گنجی و نه از یاد روی .(ریاض العارفین ص 262 و 263).
-
خانه ٔ وحشت
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ وحشت . [ ن َ / ن ِ ی ِ وَ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قبر. گور. مدفن .
-
سیاه خانه ٔ وحشت
لغتنامه دهخدا
سیاه خانه ٔ وحشت . [ ن َ / ن ِ ی ِ وَ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دنیا. روزگار : در دم سپید مهره ٔ وحدت بگوش دل خیز از سیاه خانه ٔ وحشت بپای جان . خاقانی .|| کنایه از لحد و گور و قبر. (آنندراج )(برهان ) (ناظم الاطباء).