کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وحر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وحر
لغتنامه دهخدا
وحر. [ وَ ] (ع اِ) کینه . (منتهی الارب ). کینه و حقد. (ناظم الاطباء). || خشم . || غش . (منتهی الارب ). غل و غش . (ناظم الاطباء). || تیرگی دل . (منتهی الارب ). || وسوسه . (ناظم الاطباء).
-
وحر
لغتنامه دهخدا
وحر. [ وَ ح َ ] (ع اِ) ج ِ وَحَرَة. رجوع به وحرة شود. || (مص ) مسموم گردیدن به خوردن چیزی که وحره [ و آن کرمی است ] بر آن گذشته . || وحره افتادن در طعام : وحر الطعام ؛ وحره افتادن در طعام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
وحر
لغتنامه دهخدا
وحر. [ وَ ح ِ ] (ع ص ) کینه ور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || خشمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
وهر
لغتنامه دهخدا
وهر. [ وَ ] (اِخ ) نام ولایتی است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). وهره . ظاهراً نام ناحیتی است مذکور در شاهنامه ٔ فردوسی : چغانی و شکنی و چینی و وهراز این کینه در دل ندارند بهر. فردوسی .ز چین و ز سقلاب و از هند و وهرهمه گنج داران گیرنده شهر.فردوسی...
-
وهر
لغتنامه دهخدا
وهر. [ وَ ](ع مص ) در کاری دشوار انداختن کسی را که راه رهایی ندارد. (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
وهر
لغتنامه دهخدا
وهر. [ وَ هََ ] (ع اِمص ) افروختگی پرتو آفتاب بر زمین چنانکه اضطراب آن همچو بخار نمایان گردد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
وحرة
لغتنامه دهخدا
وحرة. [ وَ ح َ رَ ] (ع مص ) کینه داشتن در دل . || (اِ) جانورکی است چون کریسه یا کرمی است سرخ بر زمین چفسیده بر هر چیز که بگذرد زهرناک سازد آن را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) جنبنده ای است چون کرباسک . (مهذب الاسماء). ج ،وَحَر. (منتهی الارب ) (از اق...