کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وحدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وحدان
لغتنامه دهخدا
وحدان . [ وُ ] (اِ) مقابل شایگان . (یادداشت مرحوم دهخدا) : بود الحق «تا»ی چند دیگر از وحدان ولیک چون ممات و چون قنات و چون زدات و چون عذات گفتم آخر شایگان خوش به از وحدان بدفی المثل چون حادثاث ای از ورای حادثات .انوری .
-
وحدان
لغتنامه دهخدا
وحدان . [ وُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ واحد.(اقرب الموارد) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). به معنی یکی . (آنندراج ). رجوع به واحد شود.
-
واژههای همآوا
-
وهدان
لغتنامه دهخدا
وهدان . [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وهد، به معنی زمین پست و هموار. (از منتهی الارب ). رجوع به وهد شود.
-
وهدان
لغتنامه دهخدا
وهدان . [ وُ ](ع اِ) ج ِ وهد. (اقرب الموارد). رجوع به وهد شود.
-
جستوجو در متن
-
طارق
لغتنامه دهخدا
طارق . [ رِ ] (اِخ ) ابن شهاب بجلی . صحابی است . او را سماع است از آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله و سلم ، کم از دیگران است . (منتهی الارب ). مؤلف الاصابة نسب وی را بدین سان آورده است : طارق بن شهاب بن عبد شمس بن هلال بن عوف بن جشم بن عمروبن لوی بن رهم بن...