کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وحد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وحد
لغتنامه دهخدا
وحد. [ وَ ] (ع ص ) چهارپایه ٔ [ چهارپای ] وحشی تنها و جدا شده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مرد ناشناخته گوهر که نژاد و نسب وی معلوم نباشد. (ناظم الاطباء). مرد ناشناخته گوهر و نژاد او. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد از قاموس ). || تنها...
-
وحد
لغتنامه دهخدا
وحد. [ وَ ح َ ] (ع ص ) تنها و یگانه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). احد. (منتهی الارب ). واحد. || مردی که نسب و اصل او ناشناخته باشد. (اقرب الموارد). رجوع به وَحد شود.
-
وحد
لغتنامه دهخدا
وحد. [ وَ ح ِ ] (ع ص ) یگانه . مؤنث آن وَحِدَةاست . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
وهد
لغتنامه دهخدا
وهد. [ وَ ] (ع اِ) وهدة. زمین پست و هموار. زمین نشیب . (مهذب الاسماء). ج ، وِهاد، وِهدان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مغاک در زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ج ِ وهدة.
-
جستوجو در متن
-
وحدة
لغتنامه دهخدا
وحدة. [ وَ ح ِ دَ ] (ع ص ) مؤنث وحد. زن یگانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وحد شود.
-
وحودة
لغتنامه دهخدا
وحودة. [ وُ دَ ] (ع مص ) وحادة. وحود. وحد. وحدة. حدة. تنها و یکتا ماندن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
وحود
لغتنامه دهخدا
وحود. [ وُ ] (ع مص ) وحادة. وحودة. وحد. وحدة. حدة. (ناظم الاطباء). تنها و یکتا ماندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
وحادة
لغتنامه دهخدا
وحادة. [ وَ دَ ](ع مص ) وُحودَة. وحود. وَحْد. وَحدة. حِدَة. (ناظم الاطباء). تنها و یکتا ماندن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(اقرب الموارد). یگانه شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
وحدة
لغتنامه دهخدا
وحدة. [ وَ دَ ](ع مص ) وحادة. وحودة. وحود. وحد. حدة. تنها و یکتا ماندن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یگانه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). یکی بودن . (آنندراج ). || (اِمص ) یگانگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). یکتایی . || تنهایی . (آن...
-
چارخانه
لغتنامه دهخدا
چارخانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) یک نوع پارچه . پارچه ای که دارای خطوط صلیبی رنگارنگ باشد. (ناظم الاطباء). پارچه ای که دارای نقوش مربعی شکل باشد. پارچه ٔ شطرنجی . || هر کس که تجاوز از شأن وحد خود کند. (ناظم الاطباء). || دیگ بزرگی که دارای...
-
اجیر
لغتنامه دهخدا
اجیر. [ اَ ] (ع ص ، اِ) مزدور. (غیاث ) (مؤید). پیشیار. مزدبگیر. شخصی که انجام عملی را متعهد میشود در برابر مزدی .- اجیر خاص ؛ اجیری که متعهد میشود عملی را شخصاً در مدت معین انجام دهد. اجیر خاص حق ندارد که برای شخص دیگری غیر از مستأجر عملی را انجام...
-
خشکبیجار
لغتنامه دهخدا
خشکبیجار. [خ ُ ک ِ ] (اِخ ) از بلوکهای اطراف دشت در گیلان ، عده ٔ قرای آن 38 و مساحت آن 40 فرسنگ . مرکز آن خشکبیجار وحد شمالی دریا و شرقی لشت نشاء و حد جنوبی کوچصفهان و غربی خمام می باشد. (یادداشت بخط مؤلف ). در فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 آمده است : ...
-
ماهور میلاتی
لغتنامه دهخدا
ماهور میلاتی . (اِخ ) ناحیه ای است میانه ٔ مغرب و شمال شیراز و از گرمسیرهای فارس است . (از فارسنامه ٔ ناصری ). از بلوکات ولایت قشقایی فارس است . طول آن 120 و عرض آن 80 کیلومتر است . حد شمالی و غربی آن کوه کیلویه و حد شرقی آن کازرون وحد جنوبی دشتستان ...