کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجین کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بجی
لغتنامه دهخدا
بجی . [ ب ُ ج ُ ] (اِ) در تداول محلی جدا کردن علفهای هرز از محصول و کندن آنها. وجین . بی خو.- بجی کردن ؛ کندن علف هرز (در اصطلاح گناباد). وجین کردن . بی خو کردن .
-
ویجین کردن
لغتنامه دهخدا
ویجین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وجین کردن . برکندن فضول گیاه زراعتی . برانداختن علفهای هرزه از بین زراعت . برچیدن و واچین کردن گیاهان زائد و هرزه از میان زراعت . رجوع به وجین کردن شود.
-
ویجین
لغتنامه دهخدا
ویجین . (اِ) وجین . درو. واچین . عمل پاک کردن مزرعه از علفهای هرزه . رجوع به وجین شود.
-
پازش
لغتنامه دهخدا
پازش . [ زِ ] (اِمص ) گیاه و علف زیادتی را از میان غله زار کندن و دور افکندن . (برهان ). وجین کردن .
-
خشاوه کردن
لغتنامه دهخدا
خشاوه کردن . [ خ ِ وَ / وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاک کردن پالیز از خار و خاشاک . (صحاح الفرس ). وجین کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). || پیراستن درخت . تشذیب : شذب الشجر تشذیباً:خشاوه کرد درخت را. (منتهی الارب ). مشذب ؛ داس که بدان خشاوه کنند. (یادداشت بخط...
-
خو کردن
لغتنامه دهخدا
خو کردن . [ خ َ / خُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) وجین کردن . بیرون کردن گیاهان خودرو و هرز از غله زار و غیره . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خو شود : کنون روز ارجاسب را نو کنیم بطبع جوان باغ را خو کنیم . اسدی .باغ سنت به ابر نو کرده هر چه خود رسته بود خو کر...
-
بی خو
لغتنامه دهخدا
بی خو. [ خ َ / خُو ] (ص مرکب ) وجین شده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زمینی که از علف و گیاهان هرزه پاک شده باشد. بدون علف هرزه . (از فهرست ولف ). و رجوع به بی خو کردن شود.
-
بی خو کردن
لغتنامه دهخدا
بی خوکردن . [ خ َ / خُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) وجین کردن و علفهای هرزه را کندن و از بین بردن : بپیوندم و باغ بی خو کنم سخنهای شاهنشهان نو کنم . فردوسی .بسازیم و آرایش نو کنیم نهانی مگر باغ بی خو کنیم . فردوسی . || پیراستن . پاک کردن . زدودن : جهان را بد...
-
گزین کردن
لغتنامه دهخدا
گزین کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انتخاب کردن . برگزیدن . گزیدن . اصطفاء : ز لشکر گزین کرد پنجه هزارسوار و پیاده همه نامدار. فردوسی .گزین کرد شمشیرزن سی هزارهمه نامدار از در کارزار. فردوسی .گزین کرد ازیشان ده و دو هزارسواران اسب افکن نامدار. فردو...
-
شته
لغتنامه دهخدا
شته . [ ش َ ت َ / ت ِ / ش ِت ْ ت َ / ت ِ ] (اِ)سته . انگور. (برهان ) (ناظم الاطباء). به معنی انگور نیز بنظر رسیده است . (مجمعالفرس سروری ) : گر چو شته دلت بیفشارندقطره ٔ خون از آن برون ناید. عنصری (از مجمعالفرس سروری ). || هر چیز را گویند که شب بر آن...