کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجوباً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وجوباً
لغتنامه دهخدا
وجوباً. [ وُ بَن ْ ] (ع ق ) به طور وجوب . حتماً. مسلماً. لزوماً. به عنوان وجوب و لزوم .
-
جستوجو در متن
-
حتماً
لغتنامه دهخدا
حتماً. [ ح َ مَن ْ ] (ع ق ) وجوباً. بناگزیر. حکماً.
-
تفضلاً
لغتنامه دهخدا
تفضلاً. [ ت َ ف َض ْ ض ُ لَن ] (ق ) مقابل وجوباً. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
بالواجب
لغتنامه دهخدا
بالواجب . [ بِل ْ ج ِ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + واجب ) بطور واجب . بطور لازم . حتمی . (ناظم الاطباء). وجوباً.
-
تحذیر
لغتنامه دهخدا
تحذیر. [ ت َ ] (ع مص ) ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تحریز و تنبیه . (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || (اصطلاح نحو) تحذیر آنست که مخاطب را ...
-
کرامة
لغتنامه دهخدا
کرامة. [ ک َ م َ ] (ع اِ) سرپوش خم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشش سر خم و یقال حمل الیه الکرامة و هو مثل النُزُل . قال الجوهری «و سألت عنه فی البادیة» فلم یعرف . (از اقرب الموارد). || (اِمص )بزرگی و ارجمندی ، اسم است اکرام را. (منتهی الارب ) ...
-
وجب
لغتنامه دهخدا
وجب . [ وَ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ای که در پستانش فله بسته باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مشک بزرگ از پوست تکه ٔ کوهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ج ، وِجاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گول و بددل . (منتهی الا...
-
بئس
لغتنامه دهخدا
بئس . [ ب ِءْ س َ ] (ع فعل ) کلمه ٔ ذم . (منتهی الارب ). و آن فعل ماضی جامد است . (از اقرب الموارد). فعل ذم در برابر نِعم َ و آن فعل ماضی و جامد است و جز ماضی از آن صرف نشود و اسم آن مخصوص به مدح گفته میشود، چنان که بئس الرجل زید؛ بد مردی است زید، ال...
-
کی
لغتنامه دهخدا
کی . [ ک َ ] (ع اِ، حرف ) به سه نوع است ، اسم مختصر از «کیف » کقوله : کی تجنحون الی سلم و ماثئرت قتلاکم و لظی الهیجاء تضطرم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).اسم مختصر از کیف . (آنندراج ). به معنی کیف یعنی چگونه . (ناظم الاطباء). || دوم به منزله ...
-
ذهنیة
لغتنامه دهخدا
ذهنیة. [ ذِ نی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث ذهنی . قضیه ٔ ذهنیة. رجوع به قضیة شود. بیاء النسبة و تاء التانیث . عند المنطقییین قضیة یکون الحکم فیها علی الافراد الذهنیة فقط و قد سبق ذکرها فی لفظ الحقیقیة و هی اقسام منها مایکون افرادها موجودة فی الذهن متصفا...