کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وجز
لغتنامه دهخدا
وجز. [ وَ ] (ع ص ) تیزجنبش سریعالحرکة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). وجزة مؤنث آن است . (منتهی الارب ). تیزجنبش تندرونده و سریعالحرکة. (ناظم الاطباء). || زوددهنده . (منتهی الارب ). سریعالعطا. (از اقرب الموارد). || شتر تندرو. (اقرب الموار...
-
واژههای همآوا
-
وجذ
لغتنامه دهخدا
وجذ. [ وَ ] (ع اِ) مغاکی در کوه که آب گرد آید در وی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || حوض . (منتهی الارب ). گویند به معنی حوض نیز آید. (از اقرب الموارد). حوض و تالاب . (ناظم الاطباء). ج ، وِجذان . وجذ. (منتهی الارب ) (اقرب...
-
وجذ
لغتنامه دهخدا
وجذ. [ وَ ج ِ ] (ع ص ) (مکان ...) جای مغاک و حوض ناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کثیرالوجاذ. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
وجزة
لغتنامه دهخدا
وجزة. [ وَ زَ ](ع ص ) مؤنث وجز. (منتهی الارب ). یعنی تیزجنبش تندرونده ٔ سریعالحرکة. (ناظم الاطباء). رجوع به وجز شود.
-
وجوز
لغتنامه دهخدا
وجوز. [ وُ ] (ع مص ) کوتاه کردن سخن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). وَجازة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). وَجز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وجازة و وجز شود.
-
کوچکونجی
لغتنامه دهخدا
کوچکونجی . [ ](اِخ ) دومین از امرای ازبک شیبانی در ماوراءالنهر وجز آن (916-937 هَ . ق .). (از طبقات سلاطین اسلام ).
-
غلیظآب
لغتنامه دهخدا
غلیظآب . [ غ َ ](اِ مرکب ) غلیظآبه . لعاب که از دهان گاو یا اطفال وجز آن آید. غلیز. گلیز. رجوع به غلیز و گلیز شود.
-
راهاب
لغتنامه دهخدا
راهاب . (اِ مرکب ) راه آب . راه ِ آب . آبراه . آبراهه . معبر آب بحوض و استخر وجز آن . و رجوع به راه آب شود.
-
قضلام
لغتنامه دهخدا
قضلام . [ ق ِ ] (ع ص ) نیک گزنده از شتر وجز آن که بگزد هر چیزی را و بشکند. (منتهی الارب ).
-
وجازة
لغتنامه دهخدا
وجازة. [ وَ زَ ] (ع مص ) کوتاه کردن سخن را. (منتهی الارب ). کوتاه کردن سخن را با بلاغت . (لسان ) (اقرب الموارد). وجز. وُجوز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کوتاه شدن سخن . (المصادر زوزنی ). رجوع به وجز و وجوز شود.
-
توکاف
لغتنامه دهخدا
توکاف . [ ت َ ] (ع مص ) چکیدن سقف خانه وجز آن از باران و همچنین اشک از چشم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مجرهم
لغتنامه دهخدا
مجرهم . [ م ُ ج َ هَِ ] (ع ص ) رجل مجرهم ؛ مرد دلیر و با کوشش در حرب وجز آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
متراسل
لغتنامه دهخدا
متراسل . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) همدیگر فرستنده ٔ نامه وجز آن . (آنندراج ). مر یکدیگر را اخبار فرستنده و مکتوب فرستنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراسل شود.