کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وجب
لغتنامه دهخدا
وجب . [ وَ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ای که در پستانش فله بسته باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مشک بزرگ از پوست تکه ٔ کوهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ج ، وِجاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گول و بددل . (منتهی الا...
-
وجب
لغتنامه دهخدا
وجب . [ وَ ج َ ] (اِ) به معنی بدست که به هندی اردو بالشت گویند. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). شبر. (ناظم الاطباء). مقدار مسافت مابین خنصر و ابهام است در موقع بازکردن دست که تقریباً چهار گره میشود و مقصود از کوتاهی هم هست . (قاموس کتاب مقدس ). کدست و ...
-
واژههای مشابه
-
نیم وجب
لغتنامه دهخدا
نیم وجب . [ وَ ج َ ] (اِ مرکب ) واحد طول معادل نصف وجب . (فرهنگ فارسی معین ).
-
وجب کردن
لغتنامه دهخدا
وجب کردن . [ وَ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدست کردن . پیمودن و اندازه گرفتن جامه و جز آن به وسیله ٔ وجب دست . اندازه گرفتن با وجب و وژیدن . (ناظم الاطباء). پیمودن به وجب که به فارسی آن را بدست گویند و بلشت به لام و شین معجمه لهجه ٔ عوام هند است . (آنند...
-
جستوجو در متن
-
وژیدن
لغتنامه دهخدا
وژیدن . [ وَ دَ ] (مص ) اندازه گرفتن با وجب . وجب کردن . (ناظم الاطباء).
-
وجبان
لغتنامه دهخدا
وجبان . [ وَ ج َ ] (ع مص ) وجب . وجیب . طپیدن دل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (المصادر زوزنی ). رجوع به وجب شود.
-
وژخ
لغتنامه دهخدا
وژخ . [ وَ ] (اِ) خولنجان و نی شیرین . || وجب و شبر. (ناظم الاطباء).
-
بلست
لغتنامه دهخدا
بلست . [ ب ِ ل ِ ] (اِ) بدست . (آنندراج ). وجب و شبر. (ناظم الاطباء).
-
بلیج
لغتنامه دهخدا
بلیج . [ ب ِ ] (اِ) قدر. اندازه . مقدار. وجب . شبر. (ناظم الاطباء).
-
کدست
لغتنامه دهخدا
کدست . [ ک ُ دِ ] (اِ) وجب و بدست را گویند و به عربی شبر خوانند و آن مقداری است از پنجه ٔ آدمی مابین انگشت کوچک و انگشت بزرگ . (برهان ) (آنندراج ) . و رجوع به وجب و بدست و شبر شود.
-
گدست
لغتنامه دهخدا
گدست . [ گ ِدَ ] (اِ) وجب ، بدست ، و آن مقداری است از سرانگشت کوچک دست آدمی تا سرانگشت بزرگ . (برهان ) (آنندراج ).
-
شاقة
لغتنامه دهخدا
شاقة. [ شاق ْق َ ] (ع اِ) آنچه از خرمابن برآید بمقدار یک وجب . (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
-
پنک
لغتنامه دهخدا
پنک . [ پ َ ن َ ] (اِ) وجب باشد که به عربی شبر خوانند. (برهان قاطع). وژه . (آنندراج ).