کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وثیقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وثیقة
لغتنامه دهخدا
وثیقة. [ وَ ق َ ] (ع ص ) تأنیث وثیق . (اقرب الموارد). || (اِ) عهدنامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). || آنچه بدان استواری نمایند در کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گروی . گروگان . رهینه . گرو. || نامه ٔ خرید و ف...
-
جستوجو در متن
-
وثائق
لغتنامه دهخدا
وثائق . [ وَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ وثیقة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (دهار). عهد و پیمان محکم . رجوع به وثیقه شود.
-
بستان کار
لغتنامه دهخدا
بستان کار. [ ب ِ ](نف مرکب ) داین . (واژه های نو فرهنگستان ایران ). طلبکار مقابل بدهکار و مدیون و مقروض . (دزی ج 1 ص 83).- بستانکار با وثیقه ؛ بستانکاری که طلبش بوسیله ٔ وثیقه تضمین شده باشد. (فرهنگ فارسی معین ).- بستانکار عادی ؛ بستانکاری که وثیقه ...
-
اکی
لغتنامه دهخدا
اکی . [ اَک ْی ْ ] (ع مص ) وثیقه گرفتن از وامدار به گواهان . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
التزام دادن
لغتنامه دهخدا
التزام دادن . [ اِ ت ِ دَ] (مص مرکب ) التزام سپردن . آنکه کسی قراری گذارد که خود را ملزم سازد. خواه با وثیقه و خواه بدون آن .
-
اکاء
لغتنامه دهخدا
اکاء. [ اِ ] (ع مص ) وثیقه گرفتن از قرض خود به گواهان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
اکدام
لغتنامه دهخدا
اکدام . [ اِ ] (ع مص ) وثیقه گرفته شدن از اسیر. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مستوثق
لغتنامه دهخدا
مستوثق . [ م ُ ت َ ث ِ] (ع ص ) استواری گیرنده و استوار. (از منتهی الارب ).سخت بسته . استوار کرده . || وثیقه گیرنده از کسی . (از اقرب الموارد). و رجوع به استیثاق شود.
-
بی گرو
لغتنامه دهخدا
بی گرو. [ گ ِ رَ / رُو ] (اِ مرکب ) (از: بی + گرو) بدون وثیقه : بی گرو و گواهی هزار تومان از من بقرض گرفته و حالا دو سال است او سواره است و من پیاده . (یادداشت مؤلف ). رجوع به گرو شود.
-
استیثاق
لغتنامه دهخدا
استیثاق . [ اِ ] (ع مص ) وثیقه گرفتن از کسی . (منتهی الارب ). از کسی استواری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). استواری کردن خواستن از کسی . (مؤید الفضلاء). استواری خواستن . (غیاث ). استوار کردن . (مؤید الفضلاء).
-
توثق
لغتنامه دهخدا
توثق . [ ت َ وَث ْ ث ُ ] (ع مص ) به استواری فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). استوارکاری کردن و وثیقه گرفتن در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تقوی و تثبت . (اقرب الموارد). استوار شدن . (زوزنی ).
-
وثیقت
لغتنامه دهخدا
وثیقت . [ وَ ق َ] (از ع ، اِمص ) وثیقة. پیمان . عهدنامه : بفرمود شه تا وثیقت نوشت بدو داد و شد سوی بزم از بهشت . نظامی .- وثیقت نامه ؛ عهدنامه : خدایا چون گل ما را سرشتی وثیقت نامه ٔ ما را نوشتی . نظامی .سریرش باد در کشورگشایی وثیقت نامه ٔ کشورخدایی...
-
گرو ستدن
لغتنامه دهخدا
گرو ستدن . [ گ ِ رَ / رُو س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را بگرو پذیرفتن . چیزی را به رهن قبول کردن . کالائی یا چیزی دیگر را در مقابل وام به وثیقه گرفتن : گرو بستان نه پایندان و سوگندکه پایندان نباشد همچو پابند. سعدی (صاحبیه ).گر شوند آگه از اندیشه ٔ م...
-
رهن
لغتنامه دهخدا
رهن . [ رَ ] (ع اِ) گروی . ج ، رِهان ، رُهون ، رُهن ، رَهین ، رُهُن . (ازمنتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه در مقابل اخذ چیزی نزد کسی گذاشته شود. ج ، رهان ، رهین ، رهن . (از تاج العروس ). گرو . (ترجمان القرآن ) (ناظم الاطباء) (دهار) (از...