کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وثغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وثغ
لغتنامه دهخدا
وثغ. [ وَ ] (ع مص ) شکستن سر را. || وثیغه ساختن جهت ناقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به وثیغه شود.
-
واژههای همآوا
-
وثق
لغتنامه دهخدا
وثق . [ وُ ث ُ ] (ع اِ) ج ِوَثاق و وِثاق . (ناظم الاطباء). رجوع به وثاق شود.
-
وسق
لغتنامه دهخدا
وسق . [ وَ ] (ع مص ) گرد کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ). گرد کردن چیزی و بار نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و از این معنی است قول خداوند : و اللیل و ما وسق (قرآن 17/84)؛ اذا جلل الجبال و الاشجار و البحا...
-
وسق
لغتنامه دهخدا
وسق . [ وَ / وِ ] (ع اِ) اشتروار. (مهذب الاسماء). بار شتر. || شصت صاع . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : هرچه از زمین حاصل شود ده یکی بباید دادن چون آن غله پنج وسق بود و وسقی عبارت از شصت صاع است و صاع پنج رطل است و ثلث رطل بغدادی به...