کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وثب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وثب
لغتنامه دهخدا
وثب . [ وَ ] (ع مص ) وثاب . وثبان . وثوب . برجستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جهیدن و برخاستن و ایستادن . (اقرب الموارد): وثب یثب وثباً و وثباناً و وثوباً و وثیباً وثبةً؛ طفر و قفز و نهض و قام .(اقرب الموارد). || نشستن «در لغت حمیر».(اقرب الموار...
-
واژههای همآوا
-
وسب
لغتنامه دهخدا
وسب . [ وَ ] (ع اِ) چوبی است که نزدیک تگ چاه اندازند چون خاکش ریزان باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، وسوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || (مص ) گیاه ناک گردیدن زمین . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم...
-
وسب
لغتنامه دهخدا
وسب . [ وَ س َ ] (ع اِ) چرک و ریم . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). وسخ . (المنجد). || (مص ) چرک و ریمناک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چرک گردیدن و ریمناک شدن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
وسب
لغتنامه دهخدا
وسب . [ وِ ] (ع اِ) گیاه انبوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نبات . (اقرب الموارد).
-
وصب
لغتنامه دهخدا
وصب . [ وَ ] (ع اِ) مابین بنصر تا سبابه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
وصب
لغتنامه دهخدا
وصب . [ وَ ص َ ] (ع اِ) بیماری . (منتهی الارب ). بیماری و رنج . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، اوصاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مابین بنصر تا سبابه . (اقرب الموارد). || (مص ) بیمار گشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاق...
-
وصب
لغتنامه دهخدا
وصب . [ وَ ص ِ ] (ع ص ) بیمار. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). بیمار و رنجور.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دردمند. (مهذب الاسماء). ج ، وَصابی ̍، وِصاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
وثبان
لغتنامه دهخدا
وثبان . [ وَ ث َ ] (ع مص ) وثب . وثوب . وثیب . وثاب . برجستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جهیدن و برخاستن و ایستادن . (اقرب الموارد). || نشستن ، در لغت حمیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وثب شود.
-
وثیب
لغتنامه دهخدا
وثیب . [ وَ ] (ع مص ) وثب . وثبان . وثوب . وثاب . برجستن . (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). جهیدن و برخاستن و ایستادن . (اقرب الموارد). || نشستن ، در لغت حمیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به وثب و وثاب شود.
-
قرشحة
لغتنامه دهخدا
قرشحة. [ ق َ ش َ ح َ ] (ع مص ) پی هم قریب جستن . گویند:قرشح فلان ؛ اذا وثب وثباً متقارباً. (منتهی الارب ).
-
طفور
لغتنامه دهخدا
طفور. [ طُ ] (ع مص ) طفرة. (منتهی الارب ). برجستن . (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). بالا برجستن . (منتهی الارب ). از نشیب بر بالا برجستن . (زوزنی ). وثب . (تاج المصادر).
-
وثوب
لغتنامه دهخدا
وثوب . [ وُ] (ع مص ) وثب . وثاب . وثبان . برجستن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جهیدن و برخاستن و ایستادن . (از اقرب الموارد). جستن . بجستن . || نشستن ، در لغت حمیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قزلان
لغتنامه دهخدا
قزلان . [ ق َ زَ ] (ع مص ) برجستن . || لنگان رفتن . قزل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قزل الرجل قَزَلاناً؛ لنگان رفت (منتهی الارب )، مشی مشیة الاعرج . (اقرب الموارد). قزل فلان ؛ وثب (اقرب الموارد)، برجست . (منتهی الارب ). رجوع به قَزْل شود.