کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وای وای وای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وأی
لغتنامه دهخدا
وأی . [ وَ اءَی ] (ع ص ) سخت شتاب و تیزرو از گورخر و اسب و جز آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
وأی
لغتنامه دهخدا
وأی . [ وَءْی ْ ] (ع مص ) وعده کردن . || ضامن و پذرفتار گردیدن . || (اِ) عدد و شمار از مردم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || وعده . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ایوا
لغتنامه دهخدا
ایوا. [ اَ / اِ ] (صوت ) ای وای . (آنندراج ). رجوع به ای وای شود.
-
بی وایه
لغتنامه دهخدا
بی وایه . [ وای َ / ی ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + وایه ) بی ملجاء. بی پناه . (یادداشت مؤلف ). || بی ضرورت و بدون لزوم و حاجت . (ناظم الاطباء). شاید وای و وایه (وای + هَ) صورتی باشد از «بای » ریشه ٔ مضارع مصدر بایستن .
-
وافضیحتاه
لغتنامه دهخدا
وافضیحتاه . [ ف َ ح َ ] (ع صوت مرکب ) (مرکب از «وا»ی ندبه + منادای مندوب ) وای براین رسوائی . وای از این رسوائی . چه رسوائی بسیار.
-
احاح
لغتنامه دهخدا
احاح . [ اُ ] (ع اِ) یا اُحاح !؛ دردا! ای وای !
-
گلگون قبا
لغتنامه دهخدا
گلگون قبا. [ گ ُق َ ] (ص مرکب ) صفت کشته ای که لباس او خونین باشد. کشته ای که قبا و جامه ٔ او خون آلوده باشد : یوسف گلگون قبا وای علی اکبرم گم شده در کربلا وای علی اکبرم .؟
-
ویلک
لغتنامه دهخدا
ویلک . [ وَ ل َ ] (ع صوت ) وای بر تو. (منتهی الارب ). رجوع به ویل شود.
-
وایکنوی
لغتنامه دهخدا
وایکنوی . [ ک َ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به وای کنه . (از یادداشت های مرحوم دهخدا).
-
بدا
لغتنامه دهخدا
بدا. [ ب َ] (صوت ) کلمه ٔ افسوس یعنی دریغا بدکرداری او. ضد خوشا. (ناظم الاطباء). از عالم خوشا بمعنی بسیار بد. (آنندراج ). بدا چیزی ، بئسما. (ترجمان القرآن جرجانی ). بدا بحال من ، وای بر من . بدا بحال کسی ... وای ِ کسی که ...، وای بر کسی که ... (یاددا...
-
انتشار یافتن
لغتنامه دهخدا
انتشار یافتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) پراکنده شدن : وای از آن علمی که از بی عقل گردد منتشروای از آن زهدی که از بی علم یابد انتشار. سنایی .نگذاشت پا ز جاده ٔ مسطر برون قلم تا حکم او براست روی انتشار یافت .شفیع اثر (ازآنندراج ).
-
وی
لغتنامه دهخدا
وی . [ وُ ] (صوت ) کلمه ای است که در محل تعجب و حیرت گویند. (برهان ). ووی . ظاهراً صورتی از وای باشد.
-
لوایان
لغتنامه دهخدا
لوایان . [ ل ُ وای ْ یا ] (اِخ ) فرانسوا. جهانگرد و طبیعیدان فرانسوی ، مولد پاراماریبو (گویان ِ هلند) (1753-1842 م .).
-
ایواه
لغتنامه دهخدا
ایواه . [ اَی ْ / اِی ْ ] (صوت ) وای . آه . تأسف . (اشتینگاس ). کلمه ٔ تعجب و تأسف . (ناظم الاطباء).