کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واگن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واگن
لغتنامه دهخدا
واگن . [ گ ُ ] (فرانسوی ، اِ)اطاقک چرخدار راه آهن . واگون . رجوع به واگون شود.
-
واژههای مشابه
-
واگن لی
لغتنامه دهخدا
واگن لی . [ گ ُ ] (فرانسوی ، اِ) واگن تختخواب دار. رجوع به واگون شود.
-
جستوجو در متن
-
واگون لی
لغتنامه دهخدا
واگون لی . [ گ ُ ] (فرانسوی ، اِ) واگن لی . اطاقک قطار مسافربری که تختخواب دارد و مسافر راه آهن به راحتی در آن می خوابد.
-
واگون
لغتنامه دهخدا
واگون . [ گ ُ ] (فرانسوی ، اِ) واگن . اطاق چرخدار ساخته از چوب و فلز که بر راه آهن کار می کند. (ازفرهنگ نظام ). اطاق نشیمن راه آهن . (ناظم الاطباء).
-
کلومبوس
لغتنامه دهخدا
کلومبوس . [ ک ُ ] (اِخ ) شهری در ممالک متحده ٔ امریکای شمالی ومرکز اوهایو و از مراکز صنعتی ذوب فلزات و واگن سازی و زغال سنگ است و 375900 تن سکنه دارد. (از لاروس ).
-
خط آهن
لغتنامه دهخدا
خط آهن . [ خ َطْ طِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) راه آهن . مسیری فراهم آمده از دو خط ساخته شده از آهن که بموازات هم قرار دارند و بروی آن واگن حرکت می کند. رجوع به راه آهن در این لغت نامه شود.
-
خبری
لغتنامه دهخدا
خبری . [ خ َ ب َ ] (ص نسبی ) مقابل انشائی .- جمله ٔ خبری ؛ جمله ٔ خبری جمله ای است که قابل صدق و کذب است در مقابل جمله ٔ انشائی که چنین قابلیتی ندارد. جملاتی چون : زید رفت ، عمرو آمد، حسن ایستاده است ، تقی نشسته است ، درخت سبز است همه جمله ٔ خبری ان...
-
دستگیره
لغتنامه دهخدا
دستگیره . [ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آلتی از چوب یا فلز یا شیشه که برای گشودن و بستن در بر آن نصب کنند. گوی مانندی از چوب یا شیشه و فلز که بر درها تعبیه کنند تا با به دست گرفتن آن در را بتوان گشود و بست . قطعه ٔ فلزی منحنی به درازای بدستی یاکمتر که بر...
-
ماشین
لغتنامه دهخدا
ماشین . (فرانسوی ، اِ) مجموعه ٔ قطعات و ابزارهائی که برای ایجاد نیرو یا تولید چیزی تعبیه کنند. (از لاروس ).- ماشین برش ؛ (اصطلاح صحافی ) دستگاهی که بدان کناره های کاغذ یا کتابها و دفترهای صحافی شده را می برند و صاف می کنند.- ماشین برنج کوبی ؛ دستگا...
-
چی
لغتنامه دهخدا
چی . (ترکی ، پسوند) در ترکی پسوند نسبت شغلی است و دارنده و متصدی معنی میدهد چون در آخر کلمه درآید به معنی «گر» و «کار» فارسی باشد و گویا همان است که ما در گوانجی و میانجی داریم و ترکان نیز از ما گرفته اند چه علاوه بر دو شاهد گوانجی و میانجی در زبان ا...