کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واگذاشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واگذاشته
لغتنامه دهخدا
واگذاشته . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) متروک . رها شده . ول شده . || مفوض . تسلیم شده . سپرده شده . تحویل شده .
-
جستوجو در متن
-
واگذارده
لغتنامه دهخدا
واگذارده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) واگذاشته . واگذار کرده شده . واگذار شده . تسلیم شده . تفویض شده . که به دیگری محول و واگذار شده است .
-
ابساط
لغتنامه دهخدا
ابساط. [ اِ ] (ع مص ) گذاشتن بچه ٔ ناقه را با وی و بازنداشتن . || واگذاشته شدن ناقه با بچه ٔ خود.
-
مهموک
لغتنامه دهخدا
مهموک . [ م َ ] (ع ص ) فرس مهموک المعدین ؛اسب واگذاشته و فروهشته هر دو معد. (منتهی الارب ).
-
هطلی
لغتنامه دهخدا
هطلی . [ هََ طَ لا / هََ لا ] (ع ص ) ابل هطلی ؛ شتران فرومانده در راه و یا واگذاشته بی ساربان . || ناقة هطلی ؛ شتر ماده ٔ آهسته رو و کاهل و بطی ٔ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
متروکه
لغتنامه دهخدا
متروکه . [ م َ ک َ / ک ِ ] (ع ص ) مأخوذ ازتازی ، هر چیز واگذاشته شده و ترک شده و ساقط گشته . (ناظم الاطباء).- اموال متروکه ؛ چیزهائی که از شخص مرده باقی مانده باشد. (ناظم الاطباء).و رجوع به متروک و متروکات شود.
-
مترف
لغتنامه دهخدا
مترف . [ م ُ رَ ] (ع ص ) گذاشته شده به طور خود هر چه خواهد کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). واگذاشته به میل خود و خواهش خود که هر چه خواهد کند || مغرور و خودبین و از خودراضی . (ناظم الاطباء). || بناز و نعمت پرورده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الا...
-
فراتافرن
لغتنامه دهخدا
فراتافرن . [ فْرا / ف َ ف ِ ] (اِخ ) والی پارت در زمان اسکندر مقدونی که از جانب وی مأور شد برای سرکوبی شورش هراتیها به کمک سرداران دیگر بشتابد. این شخص ایرانی بوده است و پس از تقسیم ممالک اسکندر نیز بنابه روایت دیودور (کتاب 18 بند 3)بار دیگر پارت را...
-
موکول
لغتنامه دهخدا
موکول . [ م َ ] (ع ص ) به دیگری سپرده . (منتهی الارب ). امر موکول ؛ کار به دیگری سپرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کاری که به دیگری سپرده شده باشد. (آنندراج ): زعامت آن ملاعین با طاغوتی که به یحیی معروف بود موکول . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 358). |...
-
محمدیه
لغتنامه دهخدا
محمدیه . [ م ُ ح َم ْ م َ دی ی َ ] (اِخ ) از غلاة شیعه منتظر رجعت محمدبن عبداﷲبن حسن بن امام حسن . این فرقه میگفتند که امام محمدباقر جانشینی خود را به ابومنصور واگذاشته و این مقام بعد از ابومنصور به آل علی برمیگردد و انتظار رجعت محمدبن عبداﷲبن حسن را...
-
عتر
لغتنامه دهخدا
عتر. [ ع ِ ] (ع اِ) اصل و در مثل است عادت بعترها. در حق شخصی گویند که به سوی خلق قدیم خود بازگردد، عادت الی عترها؛ یعنی به اصل خود بازگشت در حق کسی گویند که بخوی واگذاشته بازگردد. || گیاهی است که پراکنده روید، یا از درختان خرد است . رستنی است مانند م...
-
متروک
لغتنامه دهخدا
متروک . [ م َ ] (ع ص ) گذاشته شده . (آنندراج ). واگذاشته شده . (ناظم الاطباء). ترک شده . رهاشده : می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد... و افعال ستوده و اقوال پسندیده مدروس گشته ... و علم متروک و جهل مطلوب . (کلیله و دمنه چ مینوی ص 56). || ساقط...
-
مفوض
لغتنامه دهخدا
مفوض . [ م ُ ف َوْ وَ ] (ع ص ) کار به کسی واگذاشته شده . (غیاث ) (آنندراج ). سپرده شده . بازگذاشته شده . تفویض شده . (از ناظم الاطباء). واگذاشته . واگذارکرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : حدیث لشکر و سالار چیزی سخت و نازک است و به پادشاه مفوض . (تا...
-
کیخسرو
لغتنامه دهخدا
کیخسرو. [ ک َ خ ُ رَ ] (اِخ ) نام پادشاهی است مشهور. (برهان ). نام پادشاه سوم از سلسله ٔ کیان . (ناظم الاطباء). نام شاهنشاه عادل پسر سیاوش که مادرش دختر افراسیاب و فرنگیس نام داشته و افراسیاب آخر به مکر و غدر اقارب و برادر خود، اورا کشته و پس از چند ...