کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واک
لغتنامه دهخدا
واک . (اِ) پرنده ای است کبودرنگ و اکثر در کنارهای آب نشیند و معرب آن واق است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از جهانگیری ) (از فرهنگ نظام ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء). اسم طایری است از طیور آبی که در کناره ٔ آب می باشد خاکستری رنگ مایل به سیاهی و مخلوط...
-
واژههای همآوا
-
وعک
لغتنامه دهخدا
وعک . [ وَ ] (ع مص ) سخت رنجور ساختن کسی را بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ضعیف کردن تب مردم را. (تاج المصادر بیهقی ). || در خاک مالیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ایستادن باد. (منتهی الارب ) (آنندراج )...
-
وعک
لغتنامه دهخدا
وعک . [ وَ ع ِ ] (ع ص ) (رجل ...) مرد تب زده ٔ به ستوه آمده از آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). وَعک . رجوع به وعک شود.
-
جستوجو در متن
-
واق
لغتنامه دهخدا
واق . (اِ) نام پرنده ای است . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به واک شود. || غوک . وزق . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
بالام
لغتنامه دهخدا
بالام . (اِ) حوت . نوعی ماهی است . کلمه ٔ بالنا بصورت بالام و بال و وال و فال و اوال و افال و شال و والی و اول و اوک و واک و اکیال معرب شده است . (از نشوء اللغة ص 82). و رجوع به بال و وال شود.
-
بژوال
لغتنامه دهخدا
بژوال . [ ب َ ] (اِ) صدایی را گویند که برگردد، مانند صدای کوه و گنبد و امثال آن . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). صدائی را گویند که معکوس شود یعنی برگردد مانند صدای کوه و گنبد و امثال آن . (برهان ) (از ناظم الاطباء).صدا. عکس صوت . (مجله ٔ موسیقی ). ا...
-
دامیر
لغتنامه دهخدا
دامیر. (اِخ ) دهی است از دهستان خواست بخش مرکزی شهرستان ساری . واقع در11هزارگزی شمال ساری و 3هزارگزی باختر شوسه ٔ ساری به فرح آباد. دشت است و معتدل و مرطوب و مالاریائی و دارای 250 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ عالی واک است . محصول آنجا برنج و غلات و پنبه...
-
واق واق
لغتنامه دهخدا
واق واق . (اِ) واقواق . درختی است . (آنندراج ). واقواق نام درختی است که در هندوستان می باشد بس عجائب ، بامداد بهارش می باشد و شبانگاه خزان می کند برگهاش بر صورت مردم باشد چون روز پیش آید برگهاش در آشوب افتد، چون شب آید فروریزد. نام درختی است چینی که ...
-
بال
لغتنامه دهخدا
بال . (اِ) نوعی از ماهی فلوس دار بسیار بزرگ باشد و آن در دریای زنگ بهم میرسد و فساد بسیار میکند و گوشت آن خوشمزه بود. (برهان قاطع). بال و وال از لاتینی بالنا بمعنی «در آب رونده » و در یونانی فالائینا ، در فنیقی بعلیم بمعنی آقای دریا، در تازی بال و با...
-
پندار
لغتنامه دهخدا
پندار. [ پ ِ ] (اِخ ) در کتاب احوال و اشعاررودکی تألیف سعید نفیسی آمده است : کمال الدین ابوالفتح پنداربن ابونصر خاطری رازی شاعر معروف زبان پهلوی و مداح مجدالدوله ٔ دیلمی (387-420 هَ . ق .) بوده ودر سال 401 درگذشته است . رجوع کنید به مجمعالفصحاء ج 1 ...