کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واپایش پیوند دادهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پیوند شاخه ای
لغتنامه دهخدا
پیوند شاخه ای . [ پ َ / پ ِ وَ دِ خ َ / خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی پیوند. رجوع به پیوند شود.
-
پیوند
لغتنامه دهخدا
پیوند. [ پ َ / پ ِ وَ ] (اِ) عمل فرو بردن پوست درختی در درخت دیگر یا وصل کردن شاخه و یا جزئی از شاخه ٔ درختی بدرخت دیگر تا درخت دوم بار دهد یا بار نیکوتر دهد و یا باری چون بار درخت نخستین دهد. وآن را انواع و اقسام است چون : پیوند اسکنه . پیوند بدنی ....
-
پیوند لوله ای
لغتنامه دهخدا
پیوند لوله ای . [ پ َ / پ ِ وَ دِ لو ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی پیوند در درختان و گیاهان و آن چنان باشد که نخست پوست ساقه ٔ جوان را غلاف کش بیرون آرند و سپس پوست ساقه ٔ جوان درختی را که خواهند پیوند کنند به اندازه ٔ طول پیوند ازشاخه باز...
-
شکمی
لغتنامه دهخدا
شکمی . [ ش ِ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به شکم . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). مربوط به شکم : امراض شکمی . معالجات شکمی . (یادداشت مؤلف ).- پیوند شکمی ؛ قسمی پیوند درخت که در آن شاخه را از سر شکافند و پاره ای از درخت دیگر در میان شکاف نهند و استوار ب...
-
پیوند
لغتنامه دهخدا
پیوند. [ پ َ / پ ِ وَ ] (اِ) خویش و تبار. (برهان ). خویشاوند. قوم . نزدیک نسبی . خاندان . دوده . خویش نسبی . نسب . عشیرت . کس : بر و بوم و پیوند بگذاشتی فراوان به ره رنج برداشتی . فردوسی .چو سیندخت و مهراب و پیوند خویش ره سیستان را گرفتند پیش . فردوس...
-
پیوند اسکنه ای
لغتنامه دهخدا
پیوند اسکنه ای . [ پ َ/ پ ِ وَ دِ اِ ک ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نوعی پیوند در درختان و گیاهان . رجوع به پیوند و تصویر آن شود.
-
پیوند وصله ای
لغتنامه دهخدا
پیوند وصله ای . [ پ َ / پ ِ وَ دِ وَ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی پیوند در درختان و گلها و آن چنان باشد که شاخه را چون نی ببرند و همان برش را به ساقه ٔ پایه دهند و سپس مقطع شاخه ٔ پیوند را روی مقطع پایه پیوند گذارند و با نخ پشمی ببندند تا...
-
استنبوب
لغتنامه دهخدا
استنبوب . [ اَ تَم ْ ] (اِ) ثمر درخت نارنج و ترنج و لیمو است که پیوند کرده باشند و بعد از پیوند ثمر داده باشند. (انجمن آرای ناصری ). و رجوع به استنبوتی شود.
-
نیک پیوند
لغتنامه دهخدا
نیک پیوند. [ پ َ / پ ِ وَ ] (ص مرکب ) وفادار. نیک پیمان : به رستم چنین گفت پس شهریارکه ای نیک پیوند به روزگار.فردوسی .
-
سخن پیوند
لغتنامه دهخدا
سخن پیوند. [ س ُ خَم ْ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (نف مرکب ) شاعر را گویند : بس کن ای جادوی سخن پیوندسخن رفته چند گویی چند.نظامی .
-
فلک پیوند
لغتنامه دهخدا
فلک پیوند. [ ف َ ل َ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (ص مرکب ) بسیار بلند، چنانکه به فلک ساید یا پیوندد : شد در آن باره ٔ فلک پیوندباره ای دید بر سپهر بلند.نظامی .
-
انجمن پیوند
لغتنامه دهخدا
انجمن پیوند. [ اَ ج ُ م َ پ َ / پی وَ ] (ص مرکب ) فراهم کننده ٔ جمعیت . گردآورنده ٔ افراد انجمن . (فرهنگ فارسی معین ) : ای برآرنده ٔ سپهر بلندانجم افروز و انجمن پیوند.نظامی .
-
پاک پیوند
لغتنامه دهخدا
پاک پیوند. [ پ َ / پ ِ وَ ] (ص مرکب ) پاک اصل . پاک نژاد : بدختر چنین گفت پس شهریارکه ای پاک پیوند به روزگار.فردوسی .
-
لوله ای
لغتنامه دهخدا
لوله ای . [ لو ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) به شکل لوله . استوانه ای . || قسمی قفل . || قسمی پیوند درختان .
-
پیوند کردن
لغتنامه دهخدا
پیوند کردن . [ پ َ / پ ِ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیوند زدن .برای بهتر کردن یا عوض کردن ثمر یا گل درختی ؛ بطریقه ٔ معمول قسمتی از درخت دیگر بوی پیوستن . تبنیق . اطعام ، تطعیم ؛ پیوند دادن شاخی به شاخی دیگر. (منتهی الارب ). || متصل کردن . وصل کردن : پیو...