کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واهمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
واهمة
لغتنامه دهخدا
واهمة. [ هَِ م َ ] (ع ص ، اِ) قوه ٔ وهم .قوه ٔ وهمة. (از المنجد). واهمه یا وهم یکی از حواس خمسه ٔ باطنی است و علمای نفس در قدیم گفته اند: کار او آن است که چیزهای دیده و نادیده راست یا دروغ به نفس می نماید خواه آن معانی را در خارج صورتی باشد و خواه نب...
-
واهمه داشتن
لغتنامه دهخدا
واهمه داشتن . [ هَِ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) خائف بودن . ترسان بودن . ترس و بیم داشتن .
-
واهمه کردن
لغتنامه دهخدا
واهمه کردن . [ هَِ م َ / م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیم کردن . ترسیدن . اندیشه ٔ ترس کردن . (ناظم الاطباء).
-
واهمه پرست
لغتنامه دهخدا
واهمه پرست . [ هَِ م َ / م ِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آدم خیالی و بدگمان و سؤظن دار. (از ناظم الاطباء).
-
بی واهمه
لغتنامه دهخدا
بی واهمه . [ هَِ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + واهمه ) بدون ترس . رجوع به واهمه شود. || بدون التفات . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
وهمیة
لغتنامه دهخدا
وهمیة. [ وَ می ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث وهمی . ج ، وهمیات .- قوه ٔ وهمیه ؛ قوه ٔ واهمه . رجوع به واهمه شود.
-
ترسه
لغتنامه دهخدا
ترسه . [ ت َ س َ / س ِ ] (اِ) قوت واهمه . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
خوف کردن
لغتنامه دهخدا
خوف کردن . [ خ َ / خُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترسیدن . ترس داشتن . بیم داشتن . واهمه داشتن .
-
چغریدن
لغتنامه دهخدا
چغریدن . [ چ َ دَ ] (مص ) بمعنی التفات کردن باشد. (برهان ). التفات کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بمعنی ترسیدن و واهمه نمودن هم آمده است . (برهان ). ترسیدن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (شرفنامه ٔ منیری ). ترسیدن و واهمه نمودن . (ناظم الاطباء). چغ...
-
مدممونتن
لغتنامه دهخدا
مدممونتن . [م َ م َ مو ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) بر وزن لبلبوشکن ، به لغت ژند و پاژند به معنی ترسیدن و واهمه کردن و رمیدن باشد. (برهان قاطع) .
-
چغزیدن
لغتنامه دهخدا
چغزیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) بمعنی ناله و زاری کردن باشد. (برهان ). بمعنی ناله و زاری . (انجمن آرا) (آنندراج ). زاری و ناله کردن . (ناظم الاطباء). آه و ناله کردن . گریه و ندبه کردن . در چغزیدن هم آمده : در فنا جلوه شود فایده ٔ هستیهاپس نباید ز بلا گریه ...
-
نغوسه
لغتنامه دهخدا
نغوسه . [ن َ س َ / س ِ ] (اِمص ) تسکین دل شکسته دادن . نغوشه . (برهان قاطع) : صدر بزرگوار چو آن ظلم وی بدیدزن را نغوسه داد و به دل با فراغ کرد. سوزنی .|| دل کسی را از واهمه شکستن . نغوشه . (برهان قاطع). || گوش فراداشتن که بفهمد چه گوید. (رشیدی ). رجو...
-
نهازیدن
لغتنامه دهخدا
نهازیدن . [ ن ِ دَ ] (مص ) بترسیدن از چیزی یا کسی . (از لغت فرس اسدی ص 105). ترسیدن و واهمه کردن و بیم بردن . (برهان قاطع) : زلف گوئی ز لب نهازیده ست به گله سوی چشم رفتستی . طیان (لغت فرس ).نهازیدن به معنی ترسیدن غلط است . رجوع به نهاریدن شود. (یاددا...
-
موی ریختن
لغتنامه دهخدا
موی ریختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) مو ریختن . ریختن موی سر و صورت انسان . ریختن موی تن جانوران . ریختن موی بر اثر پیری یا بیماری . (از یادداشت مؤلف ) : از دهان تو همی آید فژاک پیر گشتی ریخت مویت از هباک . طیان .|| ترسیدن . هراسیدن . سخت واهمه داشتن از ک...