کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
وعن
لغتنامه دهخدا
وعن . [ وَ ] (ع اِ) وَعْنة. زمین درشت سخت ، یا سپیدی زمین که چیزی نرویاند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نشان خاک توده ٔ خانه ٔ مور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خطوط کوه شبیه ریگهای دراز با اندک خاک . (منتهی الارب ). || پناه جای . (م...
-
جستوجو در متن
-
وأنة
لغتنامه دهخدا
وأنة. [ وَءْ ن َ ] (ع ص ) زن پهن تن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). تأنیث وأن است . رجوع به وأن شود.
-
ارارتو
لغتنامه دهخدا
ارارتو. [ اُ ] (اِخ ) مملکت وان . (ایران باستان ص 735). رجوع به وان شود.
-
پوغا
لغتنامه دهخدا
پوغا. (اِخ ) قریه ای بجنوب دریاچه ٔ وان .
-
هفت عالم
لغتنامه دهخدا
هفت عالم . [ هََ ل َ ] (اِ مرکب ) هفت فلک . هفت آسمان : آن بارگاه ملت ، وآن تختگاه دولت آن روی هفت عالم ، وآن چشم هفت کشور.شرف الدین شفروه .
-
جان فاایک
لغتنامه دهخدا
جان فاایک . (اِخ ) تلفظ عربی «وان ایک » یکی از نقاشان اسپانیولی است .(از حلل السندسیه ج 1 ص 312). رجوع به وان ایک شود.
-
دریاچه ٔ ارجیش
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ ارجیش . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ اَ ] (اِخ ) بحیره ٔ ارجیش . دریاچه ٔ خلاط. دریاچه وان . رجوع به بحیره ٔ ارجیش و خلاط و دریاچه ٔ وان در ردیف های خود شود.
-
دریاچه ٔ طریخ
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ طریخ . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ طِ ] (اِخ ) بحیره ٔ طریخ . دریاچه ٔ وان . بحیره ٔ ارجیش در آسیای صغیر. رجوع به وان و بحیره ٔ ارجیش در ردیفهای خود شود.
-
بیشه بان
لغتنامه دهخدا
بیشه بان . [ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) بیشه وان . (یادداشت مؤلف ). غَیّاض . (مهذب الاسماء). رجوع به بیشه وان شود.
-
خط میخی
لغتنامه دهخدا
خط میخی . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از خط کهن است . رجوع به کلمه ٔ «خط» و «خاورشناسی » در این لغت نامه شود.- خط میخی وان ؛ این خط در وان مرسوم بوده و خواندن آن در ابتداء خیلی سخت می نمود، ولی بعد از آنکه نوشته هایی به دو خط وان و آسو...
-
پیناکر
لغتنامه دهخدا
پیناکر. [ ک ِ ] (اِخ ) آدرین وان . نام نقاشی از مردم هلند (1621-1673 م .).
-
طادران
لغتنامه دهخدا
طادران . (اِخ ) محلی است واقع در مغرب دریاچه ٔ وان . (نقشه ٔ بغایری ).
-
شبور
لغتنامه دهخدا
شبور. [ ش َ ] (اِ) مهره ٔ ترسایان باشد وآن یکی از سازهاست که مینوازند. (برهان ).
-
قصبک
لغتنامه دهخدا
قصبک . [ ق َ ب َ ] (اِ) نوعی از صدف باشد، وآن جانورکی است که به عربی حلزون گویند. (برهان ).