کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
والَک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
والک
لغتنامه دهخدا
والک . [ ل َ ] (اِ) قسمی سبزی کوهی خوردنی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || صورتی از برگ [ به معنی ورق ] است . بزوالک ولیک هم برگ است : سرخ ولیک . سیاه ولیک . شال ولیک . وهمچنین ولگ : هزارولگ ، و ولگم نیز همین است و بلگم وبلو و بلوه نیز همین است . (یاد...
-
واژههای همآوا
-
والک
لغتنامه دهخدا
والک . [ ل َ ] (اِ) قسمی سبزی کوهی خوردنی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || صورتی از برگ [ به معنی ورق ] است . بزوالک ولیک هم برگ است : سرخ ولیک . سیاه ولیک . شال ولیک . وهمچنین ولگ : هزارولگ ، و ولگم نیز همین است و بلگم وبلو و بلوه نیز همین است . (یاد...
-
جستوجو در متن
-
بزوالک
لغتنامه دهخدا
بزوالک . [ ب ُزْ ل َ ] (اِ مرکب ) (از: بز، جدی + والک ، صورتی از برگ ) نام درخت شیردار است در میاندره و گرگان . (یادداشت بخط دهخدا). شیردار. گونه ایست از درخت که تقریباً در تمام جنگلهای شمال از جلگه تا ییلاق می روید، و در گرگان آنرا بزوالک و بزبرگ گو...
-
ک
لغتنامه دهخدا
ک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص از کاف پارسی یا «گ » آن را کاف تازی و کاف عربی گویند، و آن از حروف مصمته و مائیه و هم از ...