کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واق واق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واق واق
لغتنامه دهخدا
واق واق . (اِ صوت ) نام آواز سگ چون گزیدن خواهد. (یادداشت مؤلف ). وق وق . واغ واغ . وغ وغ . عوعو. صدای سگ بهنگام پارس کردن . رجوع به وغ وغ شود.
-
واق واق
لغتنامه دهخدا
واق واق . (اِ) واقواق . درختی است . (آنندراج ). واقواق نام درختی است که در هندوستان می باشد بس عجائب ، بامداد بهارش می باشد و شبانگاه خزان می کند برگهاش بر صورت مردم باشد چون روز پیش آید برگهاش در آشوب افتد، چون شب آید فروریزد. نام درختی است چینی که ...
-
واق واق
لغتنامه دهخدا
واق واق . (اِخ ) جزیره ای در اقیانوس جنوبی . (دمشقی ). وقواق . (نزهةالقلوب ). و گویند در آنجا [ واق ] کوهی است معدن طلا و نقره و بوزینگان در آنجا بسیار باشدو آن را واق واق و وقواق هم می گویند. (برهان قاطع) . ظاهراً ناحیتی اساطیری است و صاحب حدودا لعا...
-
واژههای مشابه
-
مریان وآق اولر
لغتنامه دهخدا
مریان وآق اولر. [ م ِ ن ُ اِوْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرگانرود جنوبی بخش مرکزی شهرستان طوالش ، در 36هزارگزی غرب هشت پر و در جلگه ٔ مرطوب معتدل هوائی واقع و دارای 1818 تن سکنه است . آبش از رودخانه ٔ گرگانرود و چشمه و محصولش برنج ، غلات ، لبنیا...
-
واژههای همآوا
-
واغ واغ
لغتنامه دهخدا
واغ واغ . (اِ صوت ) بانگ سگ . هفهف . هافهاف . عوعو. وغوغ . وعوع . (از یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور.[ اَ م َ ] (اِخ ) یا بومنصور. از این شاعر در لغت نامه ٔ اسدی این بیت برای کلمه ٔ واق واق شاهد آمده است :نه واق واق و نه عنقای مغربیم بگیر (؟)نه هم بنوع زرافه نه کرگ دزواریم (؟).
-
اخضر
لغتنامه دهخدا
اخضر. [ اَ ض َ ] (اِخ ) (بحر... یا خلیج ...) از شعب پنجگانه ٔ بحرالهند. رجوع به حبط ج 2 ص 409 و413 شود. دریای اخضر که اقیانوس مشرقی گفتیم و حد او آنک معلومست از آخر عمارت جنوب تا بخط استوا و جزیره ٔ واق واق و شهرهای واق واق و ناحیت چینستان و کرانه ٔ ...
-
میمون
لغتنامه دهخدا
میمون . [ م َ مو / م ِ مو ] (اِ) گیاهی است از تیره ٔ میمونیان و از راسته ٔ دولپه ایهای پیوسته گلبرگ که میوه اش کپسول است و با دو شکاف بازمیشود و یکی از گیاهان زینتی است و گلهایش غالباً به رنگ سفید و بنفش و قرمز است . انف الثور. انف العجل . گل میمون ....
-
نباح
لغتنامه دهخدا
نباح . [ ن ُ ] (ع مص ) خشن شدن آواز هدهد به خاطر سالمند شدن آن . (از اقرب الموارد از اللسان ) (از معجم متن اللغة) (از المنجد). || هجا گفتن شاعر. (معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). گویند: نبحتنی کلابک ؛ لحقتنی شتائمک . (اقرب الموارد) (معج...
-
چینستان
لغتنامه دهخدا
چینستان . [ن ِ / س ِ ] (اِخ ) (مرکب از: چین + ستان ، پسوند مکان که غالباً به نام سرزمینها می پیوندد). سرزمین چین . کشور چین . مملکت چین : افراسیاب ملک ترکستان بود. ملکی بزرگ بود و همه ٔ ترکان زمین مغرب به فرمان او بودند و نشست او در بلخ بودی و گاهی د...
-
عواق
لغتنامه دهخدا
عواق . [ ع َ واق ق ] (ع اِ) عواق النخل ؛ نهال ریزه ٔ خرما. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
شواق
لغتنامه دهخدا
شواق . [ ش َ واق ق ] (ع ص ، اِ) ج ِ شاقة. (ناظم الاطباء). رجوع به شاقة شود.