کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واقع در انجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
واقع گردیدن
لغتنامه دهخدا
واقع گردیدن . [ ق ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) واقع شدن . اتفاق افتادن . روی دادن . واقع گشتن . رجوع به واقع شدن شود.
-
واقع گشتن
لغتنامه دهخدا
واقع گشتن . [ ق ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) روی دادن . پیش آمدن . حادث گردیدن . اتفاق افتادن . رجوع به واقع شدن شود.
-
قرار واقع
لغتنامه دهخدا
قرار واقع. [ ق َ رِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، ق مرکب ) کاملاً. تماماً. || کاملانه . (ناظم الاطباء).
-
خلاف واقع
لغتنامه دهخدا
خلاف واقع. [ خ ِ / خ َ ف ِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دروغ . غیرمطابق با واقع.