کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واقع درمرکز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
واقع شدن
لغتنامه دهخدا
واقع شدن . [ ق ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) صادر شدن . ظاهر گشتن . (ناظم الاطباء). پیش آمدن . روی دادن . اتفاق افتادن . حدوث . حادث شدن . افتادن . وقوع . وقوع یافتن . به وقوع پیوستن . ببودن . بودن . واقع گردیدن : فریاد از اهل شهر برآمد که چنین حادثه ای واقع...
-
واقع گردیدن
لغتنامه دهخدا
واقع گردیدن . [ ق ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) واقع شدن . اتفاق افتادن . روی دادن . واقع گشتن . رجوع به واقع شدن شود.
-
واقع گشتن
لغتنامه دهخدا
واقع گشتن . [ ق ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) روی دادن . پیش آمدن . حادث گردیدن . اتفاق افتادن . رجوع به واقع شدن شود.
-
تحمیل واقع
لغتنامه دهخدا
تحمیل واقع. [ ت َ ل ِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) نزد بلغا عبارتست از آنکه وجود عینی رادر وقوع حالی حملی لطیف پیدا کند، و سببی در بیان آورد که آن چیز از آن غرض پدید آمده است . و آن حال ازاین معنی حاصل شده . مثال در صفت ستون سنگین ، شعر:چو نزدیک ...
-
در واقع
لغتنامه دهخدا
در واقع. [ دَ ق ِ ] (ق مرکب ) در حقیقت . فی الواقع. (آنندراج ). بطور تحقیق . بطور حقیقت . بطور یقین . (ناظم الاطباء).
-
قرار واقع
لغتنامه دهخدا
قرار واقع. [ ق َ رِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، ق مرکب ) کاملاً. تماماً. || کاملانه . (ناظم الاطباء).
-
نسر واقع
لغتنامه دهخدا
نسر واقع. [ ن َ رِ ق ِ ] (اِخ ) ستاره ای است روشن به صورت کرکسی که از بالا به فرود آینده باشد و آن به جانب قطب جنوب است . ستاره ای است روشن با دو ستاره ٔ دیگر و این هر سه ستاره بر مثال مثلث کوچک واقع شده اند به جهت مشابهت او به کرکسی که بال به هم آور...
-
توجیه واقع
لغتنامه دهخدا
توجیه واقع. [ ت َ / تُو هَِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزد بلغا آنست که در وصف چیزی و شرح حالی صورت واقعه را توجیه کند، مثلاً واقع آنست که چون کسی بعد از دیری بر کسی آمدن گیرد، آن شخص که بر او آینده می آید، برود و در زیر پای او غلطدو آینده برخیزد...
-
خلاف واقع
لغتنامه دهخدا
خلاف واقع. [ خ ِ / خ َ ف ِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دروغ . غیرمطابق با واقع.
-
جستوجو در متن
-
شیروان
لغتنامه دهخدا
شیروان . [ شیرْ ] (اِخ ) شهر کوچک و مرکز بخش تابع شهرستان قوچان که در کنار راه شوسه ٔ بجنورد واقع است و مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است : طول جغرافیایی 57 درجه و 55 دقیقه و عرض 37 درجه و 27 دقیقه ، و اختلاف ساعت نسبت به تهران 24 دقیقه است . این شهرد...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) نام قریه ای در ترکمنستان شوروی مابین عشق آباد و فیروزه . اخیراً از جهت کشف آثار تاریخی در پایه ٔ سلسله ٔ کوپت داغ نزدیک قریه ٔ باقر حفریاتی شده است و آثار قدیم معبد پارتیها و آلات و اسباب چندی که مربوط به مراسم دینی آنها بوده در ...
-
اختر کاویان
لغتنامه دهخدا
اختر کاویان . [ اَ ت َ رِ ] (اِخ ) درفش کاویانی . رایت منسوب به کاوه . صاحب برهان گوید: اختر کاوان ، نام علم افریدون باشد و آن از کاوه ٔ آهنگر بود و پادشاهان عجم بعد از شکست ضحاک آنرا بر خود شگون گرفته بودند و آن چرمی بود که کاوه ٔ آهنگر بوقت کار کرد...
-
تخم
لغتنامه دهخدا
تخم . [ ت ُ ] (اِ) دانه . (برهان ). تخم درخت و غله . (فرهنگ رشیدی ). تخم غله و درخت ، چون تخم کدو و تخم ریحان و تخم گل و تخم سنبل و امثال آن . (آنندراج ). دانه و بزر هر چیز. (ناظم الاطباء). پهلوی «توهم » و «تم » (بذر، تخم ) و «توخم » ، «توهم » شکل تل...