کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واضی
لغتنامه دهخدا
واضی ٔ. [ ض ِءْ ] (ع ص ) پاکیزه . (از اقرب الموارد). پاکیزه روی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکو.ماهو بواضی ٔ؛ یعنی او پاکیزه نیست . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
پاکیزه روی
لغتنامه دهخدا
پاکیزه روی . [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) زیباروی . نکومنظر. صبیح المنظر. وُضّاء. (صراح ) (منتهی الارب ). واضی ٔ. (منتهی الارب ) : به آمل رسید روز آدینه ... افزون از پانصد ششصدهزار مرد بیرون آمده بودند مردمان پاکیزه روی و نیکوتر. (تاریخ بیهقی ).دلبند خوب صو...
-
پاکیزه
لغتنامه دهخدا
پاکیزه . [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) صاحب غیاث اللغات گوید: منسوب به پاک زیرا که مرکب است ازلفظ پاک و ایزه که کلمه ٔ تصغیر و نسبت است و نظیر این آتشیزه بمعنی کرم شب تاب و چون کلمه ٔ نسبت زائد می آید میتواند که پاکیزه مزید علیه پاک بود یا مرکب ازلفظ پاکی و ...