کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واشیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واشیة
لغتنامه دهخدا
واشیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث واشی . رجوع به واشی شود.
-
جستوجو در متن
-
واشیات
لغتنامه دهخدا
واشیات . (ع ص ، اِ) جمع واشیة. رجوع به واشیة شود.
-
دوبهم زن
لغتنامه دهخدا
دوبهم زن . [ دُ ب ِ هََ زَ ] (نف مرکب ) نمام . ساعی . غماز. واهس . ماحل . محول . ناغز. واشی . سخن چین . دوبرهم زن . دوبهم انداز. مفتن . مضرب . واشیه . کسی که با سخن چینی میان دو تن فتنه و نفاق انگیزد. (یادداشت مؤلف ).
-
بافنده
لغتنامه دهخدا
بافنده . [ ف َ دَ / دِ ] (نف )آنکه بافتن کار دارد. آنکه بافد. (از ناظم الاطباء).نساج . جولاهه . (آنندراج ) (شعوری ). حائک . جولاه . ناسج .پای باف . گوفشانه . شاتن . (منتهی الارب ). واشیه . (منتهی الارب ). وصاد [ وَ ص صا ] (منتهی الارب ) : بوریاباف اگ...
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) اسکافی . صاحب چهارمقاله گوید: اسکافی دبیری بود از جمله ٔ دبیران آل سامان رحمهم اﷲ. و آن صناعت نیکوآموخته بود و بر شواهق نیکو رفتی و از مضایق نیکو بیرون آمدی و در دیوان رسالت نوح بن منصور محرری کردی .مگر قدر او نشنا...