کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وارونه شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وارونه شدن
لغتنامه دهخدا
وارونه شدن . [ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) واژگون شدن . معکوس شدن .
-
واژههای مشابه
-
نعل وارونه
لغتنامه دهخدا
نعل وارونه . [ ن َ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نعل باژگونه . نعل باشگونه . نعل وارون . نعل واژون . نعل دگرگون . نعل معکوس . نعل واژونه . کنایه از وسیله ٔ فریب دادن و گمراه ساختن دیگران : نعل وارونه ست جام می ز ساقی خواستن ورنه خوناب جگر پ...
-
وارونه زدن
لغتنامه دهخدا
وارونه زدن . [ ن َ / ن ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) معکوس زدن . معکوس کردن .- نعل وارونه زدن ؛ به اشتباه انداختن .
-
وارونه کردن
لغتنامه دهخدا
وارونه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وارون کردن . سرنگون کردن . (ناظم الاطباء). باژگون کردن . ورمالیدن . معکوس کردن . (از یادداشتهای مؤلف ). زیر و بالا کردن . دگرگون کردن . منقلب ساختن .
-
وارونه بخت
لغتنامه دهخدا
وارونه بخت . [ ن َ / ن ِ ب َ ] (ص مرکب ) بدبخت . بخت برگشته . رجوع به وارون بخت شود.
-
وارونه رای
لغتنامه دهخدا
وارونه رای . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) بدنیت . بداندیشنده . معکوس اندیشه . بدرای : تو دانی که جمشید وارونه رای به کین است از ما و هم از خدای .فردوسی .
-
خشتک وارونه کردن
لغتنامه دهخدا
خشتک وارونه کردن . [ خ ِ ت َ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از کوبیدن شدید طرف است . توضیح : وقتی که طرف آنچنان قوی باشد که با مغلوب کردن مقابل خود شلوار او را از پا در آورد وارونه بپای او کند در این صورت نهایت خفت و تحقیر را روا داشته است از ای...
-
جستوجو در متن
-
واژگون شدن
لغتنامه دهخدا
واژگون شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سرنگون شدن . وارونه شدن . واژگونه شدن . باشگونه شدن . مقلوب گشتن . معکوس گشتن . وارون شدن . وارونه شدن . برگشتن .
-
واژگونه شدن
لغتنامه دهخدا
واژگونه شدن . [ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) واژگون شدن . سرنگون شدن . وارونه شدن . باژگونه شدن . رجوع به واژگون شدن شود.
-
کله معلق شدن
لغتنامه دهخدا
کله معلق شدن . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ م ُ ع َل ْ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب )با سر به زمین افتادن . وارونه شدن . معلق شدن با سر.و رجوع به کله معلق و معلق و ترکیبهای این دو شود.
-
نگون شدن
لغتنامه دهخدا
نگون شدن . [ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نگون گشتن . نگون گردیدن . به خاک افتادن . با سر به زمین آمدن .از پای درآمدن . تباه شدن . سرنگون گشتن : نگون بخت شد همچو بختش نگون ابا سیب رنگین به آب اندرون . بوشکور.زپای اندرآمد نگون گشت طوس تو گفتی ز پیل ژیان یا...
-
دمر
لغتنامه دهخدا
دمر. [ دَ م َ ] (ص ، ق ) در اصطلاح عامیانه ، منکب . نگون . به روی خفته . به روی افتاده . دمرو. خلاف ِ سِتان . مقابل طاق باز. این کلمه هرچند در کتاب نیامده است ولی لفظی درست و قدیم است . (یادداشت مؤلف ). بر روی خوابیده که در تازی منکوس گویند. (آنندرا...
-
نگونسار شدن
لغتنامه دهخدا
نگونسار شدن . [ ن ِ ش ُدَ ] (مص مرکب ) نگونسار گشتن . نگونسار گردیدن . سرنگون شدن . نگون شدن . فروافتادن . به خاک افتادن . به زمین آمدن . با سر به زمین آمدن . سقوط کردن : یکی نیزه انداخت بر پشت اوی نگونسار شد خنجر از مشت اوی . فردوسی .جهان دیده از تی...