کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واره دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واره دادن
لغتنامه دهخدا
واره دادن . [ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) (... شیر) به نوبت دادن شیر به هم . رسم است در بعضی نقاط که همه ٔ آنان که شیر اندک دارند به نوبت آنچه را که در یک روز از گوسفندان یا گاوان آن نقطه به دست می آید به یک تن دهند و پس از چندی به دیگری و به همین ترتیب ...
-
واژههای مشابه
-
آبمال واره
لغتنامه دهخدا
آبمال واره . [ رَ ] (اِخ ) نام قریه ای و آن مرکز بلوک پایین ولایت مشهد خراسان است .
-
ده واره
لغتنامه دهخدا
ده واره . [ دِه ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کاری که همه ٔ مردم ده با هم انجام دهند چون حفر جوی و ساختن بنایی . (یادداشت مؤلف ). || وجهی که همه می پردازند. (در لهجه ٔ بختیاری ) (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
وارهاندن
لغتنامه دهخدا
وارهاندن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) وارهانیدن . آزاد کردن . خلاص کردن . رها کردن . بازرهانیدن . نجات دادن . خلاص بخشیدن : بزن برق وار آتشی در جهان جهان را ز خود واره و وارهان . نظامی .کشد گرگ از یکی سو تا تواندز دیگر سو شبان تا وارهاند. نظامی .کز محنت خو...
-
ش
لغتنامه دهخدا
ش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به سیصد دارند. نام آن در فارسی و عربی شین است . در تهجی عبرانی که اصل تهجّی عربی است نام این ح...
-
کمان
لغتنامه دهخدا
کمان . [ ک َ ] (اِ) معروف است و به عربی قوس خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ قوس و مبدل خمان مرکب از «خم » و «ان » که کلمه ٔ نسبت است و کشیده و خمیده و سخت و نرم و گسسته پی و کژابرو و بازوشکن از صفات و ابرو از تشبیهات اوست و به دمشق و چاچ و افراسیاب و رستم ...