کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وادی لب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وادی لب
لغتنامه دهخدا
وادی لب . [ ی ِ ل ُ ] (اِخ ) سلسله ٔجبالی است در مرکز اسپانیا که رود تاجه را از وادیانه جدا می سازد و بزرگترین قله ٔ آن 1558 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. (از الحلل السندسیة ج 2 ص 197).
-
وادی لب
لغتنامه دهخدا
وادی لب . [ ی ِ ل ُ ] (اِخ ) شهری است در اسپانیا در دامنه ٔ کوههای وادی لب که 3700 تن سکنه دارد و دارای کلیسای وسیعی است . (از الحلل السندسیة ج 2 ص 197).
-
وادی لب
لغتنامه دهخدا
وادی لب . [ ی ِ ل ُ ] (اِخ ) شهری است در اوروگوئه دارای 8600 تن سکنه و مرکز کشاورزی است .
-
وادی لب
لغتنامه دهخدا
وادی لب . [ ی ِ ل ُ ] (اِخ ) شهری است در مکزیک و مرکز معادن مهمی است .
-
وادی لب
لغتنامه دهخدا
وادی لب . [ ی ِ ل ُ ] (اِخ ) رودی است در ایالت تگزاس ایالات متحده ٔ امریکا که تقریباً 500 هزار گز طول دارد.
-
واژههای مشابه
-
وادی النمل
لغتنامه دهخدا
وادی النمل . [ دِن ْ ن َ ] (اِخ ) در حکمةالاشراق باری حرص استعاره گردیده است : فاذا أتیت «وادی النمل » فانفض ذیلک : پس چون به وادی مورچگان برسی (یعنی حرص ) دامن را بیفشان . (از حکمةالاشراق چ و تفسیر هانری کربن ص 6).
-
وادی النمل
لغتنامه دهخدا
وادی النمل . [ دِن ْ ن َ ] (اِخ ) موضعی است که سلیمان در آنجا مور را مورد خطاب قرار داد و گفته اند بین جیرین و عسقلان است . (معجم البلدان ). در المعرب جوالیقی ص 290 چنین آمده است . ابن درید گوید: کبریتی که موجب برافروختن آتش است به نظر من عربی نیست ....
-
وادی الیتیم
لغتنامه دهخدا
وادی الیتیم . [ دِل ْ ی َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در سوریه . (نخبةالدهر دمشقی ص 199).
-
وادی ایاش
لغتنامه دهخدا
وادی ایاش . (اِخ ) وادیش .وادی یاش . وادی اش . شهری است به اسپانیا در کنار رود وادی انه . رجوع به وادی اش و وادی و وادی یانه شود.
-
وادی جه
لغتنامه دهخدا
وادی جه . [ ج َه ْ ] (نف مرکب ) جهنده ٔ از وادی . وادی گذار. بیابان گذار. وادی سپر : مرکبی طیاره ای کُه پاره ای شخ نوردی که کنی وادی جهی .منوچهری .
-
وادی سپر
لغتنامه دهخدا
وادی سپر. [ س ِ پ َ ] (نف مرکب ) بیابان نورد. طی کننده ٔ بیابان . وادی گذار. بیابان گذار : یکی کره چون کوه وادی سپربه صحرا بپوید چو مرغی بپر. فردوسی .ما و خاک و پی وادی سپران کز تف و نم آهشان مشعله وار و مژه سقا بینند. خاقانی .|| آن که بر بالای دره م...
-
وادی شقر
لغتنامه دهخدا
وادی شقر. [ ش َ ق َ ] (اِخ ) رودی است در اندلس نزدیک شهر قونکه . (از الحلل السندسیة ج 2 ص 48 و 261).
-
وادی ضهر
لغتنامه دهخدا
وادی ضهر. [ ی ِ ض َ ] (اِخ ) موضعی است در یمن که دارای معادن آهن و نقره است . (الجماهر بیرونی ص 270).
-
وادی کده
لغتنامه دهخدا
وادی کده . [ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن وادی و رود بسیار باشد : وآن زرد به صدمه های ایام وادی کده ای شود سرانجام .نظامی .