کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وادع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وادع
لغتنامه دهخدا
وادع . [ دِ ] (اِخ ) ابن اسود راسی محدث است . (منتهی الارب ). صاحب تاج العروس این کلمه را «وداع بن الاسودالراسبی » ضبط کرده است واصح بنظر میرسد. رجوع به وادع بن الاسود الراسبی شود.
-
وادع
لغتنامه دهخدا
وادع . [ دِ ] (ع ص ) ساکن . (تاج العروس ) (اقرب الموارد). آرمیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مستقر. مانده . (از اقرب الموارد). || مطمئن . (از اقرب الموارد). || تن آسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آسان . نال الملک وا...
-
وادع
لغتنامه دهخدا
وادع . [ دِ ](اِخ ) ابن سلیمان مکنی به ابومسلم و متوفی به سال 489 هَ . ق . (مطابق 1096 م .) قاضی معرة النعمان بود که در زمان خود بر امور آن ناحیه استیلا داشت . این اثیر درباره ٔ وی گفته است : وی از لحاظ همت و دانش مرد عصر خویش بود. او در المعرة درگذش...
-
وادع
لغتنامه دهخدا
وادع .[ دِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ معری برادرزاده ٔ ابوالعلاء بود. (منتهی الارب ). قاضی ابومسلم وادع بن عبداﷲ المعری برادرزاده ٔ ابوالعلاء مشهور بود. (از تاج العروس ).
-
جستوجو در متن
-
ام حکیم
لغتنامه دهخدا
ام حکیم . [ اُم ْ م ِ ح َ] (اِخ ) دختر وادع یا وداع خزاعی از صحابیات بوده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 226 شود.
-
ابوالعلاء
لغتنامه دهخدا
ابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) معرّی . احمدبن عبداﷲبن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن احمدبن سلیمان بن داود المطهربن زیادبن ربیعةبن الحارث بن ربیعه ٔ تنوخی معری . شاعر لغوی . وی در فنون ادب استاد بود و نحو و لغت را در معره از پدر خویش و به حلب از محمد...