کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واحدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واحدی
لغتنامه دهخدا
واحدی . [ ح ِ ] (اِخ ) (... نیشابوری ) علی بن احمدبن محمدبن علی بن متویه مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن علی بن احمدبن محمد... و معجم المطبوعات ج 2 ص 1905 و تاریخ گزیده چ ادوارد براون ص 812 و الاعلام زرکلی ج 6 ص 655 و قاموس الاعلام ترکی ج 6 و روض...
-
واحدی
لغتنامه دهخدا
واحدی . [ ح ِ ] (اِخ ) (مولانا...) ولد مولانا معرف مشهدی است و هم ساکن آن دیار. این مطلع از اوست :تا ترا طره ٔ عنبر شکنی پیدا شددل آواره ٔ ما را وطنی پیدا شد. (مجالس النفائس چ 1323 ص 83 و 258).و شاید هم او باشد که اشعارش در شرفنامه ٔ منیری آمده است .
-
واحدی
لغتنامه دهخدا
واحدی . [ ح ِ ] (اِخ ) یکی از شعرای عثمانی و فرزند قره داودزاده سلیمان چلبی است . وی ابتدا تابع طریقه ٔ علما بود پس از آن به سیر و سلوک گرائید و سپس کنج زهد و قناعت را برگزید. (قاموس الاعلام ترکی ج 6).
-
واحدی
لغتنامه دهخدا
واحدی . [ ح ِ ] (اِخ ) یکی ازشعرای ایران . وی به عهد جلال الدین محمداکبر پادشاه به هند رسید اما ناکام به وطن خود بازگشت . از اوست :کور میخواهم ز گریه دیده ٔ اغیار راتا نبیند چشم بد دیگر جمال یار را. #واحدی تائب و زاهد شده بودی دو سه روزباز عاشق شده ا...
-
واحدی
لغتنامه دهخدا
واحدی . [ ح ِ دی ی ] (ص نسبی ) منسوب به واحد.
-
واژههای مشابه
-
علی واحدی
لغتنامه دهخدا
علی واحدی . [ ع َ ی ِ ح ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن علی واحدی نیشابوری شافعی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن و علی (ابن احمد...) شود.
-
جستوجو در متن
-
هم سلیقه
لغتنامه دهخدا
هم سلیقه . [ هََ س َ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) دو تن که پسند و سلیقه ٔ یکسان دارند. که چیزهای واحدی را پسندند.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی بن احمد واحدی . رجوع به علی ...، و رجوع به ابوالحسن علی ... شود.
-
جمامیس
لغتنامه دهخدا
جمامیس . [ ج َ ] (ع اِ) نوعی از سماروغ است . (منتهی الارب ). نوعی از قارچ . (اقرب الموارد). واحدی بر آن نیست . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قسوب
لغتنامه دهخدا
قسوب . [ ق َس ْ سو ] (ع اِ) موزه ها. جمع است و واحدی برای آن نیست . (منتهی الارب ).
-
علی متویه
لغتنامه دهخدا
علی متویه . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن علی متویه . مشهور به واحدی نیشابوری و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن احمدبن ...) شود.
-
علی نیشابوری
لغتنامه دهخدا
علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن علی واحدی نیشابوری شافعی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن و علی (ابن احمد...) شود.
-
احدیةالکثر
لغتنامه دهخدا
احدیةالکثر. [ اَ ح َ دی ی َ تُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) معنی آن واحدی است که در آن کثرت نسبیّه تعقل شود و آن را مقام الجمع و احدیةالجمع نامند. (تعریفات ).