کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واحدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واحدة
لغتنامه دهخدا
واحدة.[ ح ِ دَ ] (ع ص ) مؤنث واحد. و رجوع به واحد شود.
-
جستوجو در متن
-
حاذت
لغتنامه دهخدا
حاذت . [ ذَ] (ع اِ) حالت : هما بحاذة واحدة؛ ای بحالة واحدة.
-
ظریاطة
لغتنامه دهخدا
ظریاطة. [ ظِرْ طَ ] (ع اِ) زمین به یک سرشت .یقال ُ: الارض ُ علی ظِریاطة واحدة؛ أی طینة واحدة.
-
طقة
لغتنامه دهخدا
طقة. [ طَق ْ ق َ ] (ع اِ) طقةٌ واحدة؛ فقط یک طعام . (دزی ج 2 ص 49).
-
اربعاواء
لغتنامه دهخدا
اربعاواء. [ اُ ب ُ ] (ع ص )بیت اربعاواء؛ خانه ٔ یک ستون و دوستون و سه ستون و چهارستون . (منتهی الارب ). بیت اربعاواء، علی افعلاواء (بالضم والمد)؛ ای علی عمودین و ثلاثة و أربعة و واحدة. قال والبیوت علی طریقتین و ثلاث و اربع و طریقة واحدة فما کان علی ...
-
غضنة
لغتنامه دهخدا
غضنة. [ غ َ ن َ / غ َ ض َ ن َ ] (ع اِ) سبوسه ٔ پوست بدن . (ناظم الاطباء). پوست نازکی که بر روی پوست بدن آبله زده ظاهر شود، یقال للمجدور اذا البس الجدری ّ جلده : اصبح جلده غضنة واحدة، و قد یقال : غضبة واحدة. (اقرب الموارد).
-
زجرة
لغتنامه دهخدا
زجرة. [ زَ رَ ] (ع مص ) واحد زجر. در سوره ٔ نازعات از قرآن آمده : فانما هی زجرة واحدة (19/37)؛ یعنی آن (نفخه ٔ دوم ) فقط یک بار بانگ است . (از محیط المحیط). یک بار زجر است و در قرآن است ... (از اقرب الموارد): فانما هی زجرة واحدة؛ اکنون پس چنین است یک...
-
منعاة
لغتنامه دهخدا
منعاة. [ م َ ] (ع اِ) خبر مرگ . مَنعی ̍. ج ، مناعی و گویند: ماکان منعاه منعاة واحدةً ولکنه کان مناعی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
اصیصة
لغتنامه دهخدا
اصیصة. [ اَ صی ص َ ] (ع اِ) خانه های با هم نزدیک و مجتمع اندر یک جا. (منتهی الارب ). خانه های با هم نزدیک ، یقال : هم اصیصة واحدة؛ ایشان مجتمعاند و یک جا میباشند. (ناظم الاطباء).
-
ظلماء
لغتنامه دهخدا
ظلماء. [ ظَ ] (ع اِ) تاریکی . ظلمت . || واحده ٔ ظُلم ، یعنی سه شب متصل به شبهای دُرع که نوزدهم و بیستم و بیست ویکم باشد. || (ص ) لیلة ظَلماء؛ شب نیک تاریک .
-
سجیحة
لغتنامه دهخدا
سجیحة. [ س َ ح َ ] (ع اِ) اندازه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یقال : بیوتهم علی سجیحة واحدة؛ ای علی قدر واحد. (اقرب الموارد). || سجیة وطبیعت . (اقرب الموارد). سرشت و خو. (منتهی الارب ).
-
غاغة
لغتنامه دهخدا
غاغة. [ غ َ ] (ع اِ) واحدة الغاغ . (اقرب الموارد). رجوع به غاغ شود. نبات یشبه الهربون . (اللسان ). و فی شرح القاموس الهرنوی . (ذیل اقرب الموارد).
-
غرش
لغتنامه دهخدا
غرش . [ غ َ ] (ع اِ) بار درختی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).ثمر شجرة، واحده «غرشة» یمانیة، قال ابن درید، ولا احقه . (اقرب الموارد). || کوه . (آنندراج ).
-
دفقة
لغتنامه دهخدا
دفقة. [ دُ ق َ ] (ع اِ) یکباره : جاء القوم دفقةً واحدة؛ بیکباره آمدند. (از اقرب الموارد)(از منتهی الارب ). || هر آنچه ریخته شود. (ناظم الاطباء). ج ، دُفَق ، دُفَقات . (ناظم الاطباء).