کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وابسته به موجود الی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وابسته شدن
لغتنامه دهخدا
وابسته شدن . [ ب َ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متعلق گردیدن . منوط شدن .
-
جستوجو در متن
-
الی
لغتنامه دهخدا
الی . [ اِ ] (اِخ ) رجوع به الیاس شود.
-
الی
لغتنامه دهخدا
الی . [ اُ لی ی ] (ع مص ) بمعنی اَلْو و اُلُوّ.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به اَلْو شود.
-
الی
لغتنامه دهخدا
الی . [ اُل ْی ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَلیاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به اَلیاء شود.
-
الی الحال
لغتنامه دهخدا
الی الحال . [ اِ لَل ْ ] (ع ق مرکب ) تاکنون . تا حال . الی الاَّن . هنوز. و رجوع به الی الاَّن شود.
-
الی
لغتنامه دهخدا
الی . [ اِ ل َی ْ ی َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: اِلی ̍ + ی ، ضمیر متکلم ) به من . (ترجمان علامه ، ترتیب عادل ). بسوی من . و رجوع به اِلی ̍ (حرف جر) شود.
-
موجود
لغتنامه دهخدا
موجود. [ م َ ] (ع ص ، اِ) هست . (آنندراج ). مقابل نیست ومعدوم . هرچه که صحیح باشد سؤال درباره ٔ او، که آیامعدوم گردد. (یادداشت مؤلف ). هست شده . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). هست کرده شده . (آنندراج ) : خردرا اولین موجود دان پس نفس و جسم آن گه نبات...
-
موجودة
لغتنامه دهخدا
موجودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) موجوده . تأنیث موجود. ج ، موجودات . (یادداشت مؤلف ). رجوع به موجود و موجوده و موجودات شود.
-
تحتیم الی حدشی
لغتنامه دهخدا
تحتیم الی حدشی . [ ت َ م ِ اِ ح ُ ] (اِخ ) رجوع به تحتیم حدشی شود.
-
الی کاک
لغتنامه دهخدا
الی کاک . [ اَ ] (اِ مرکب ) آلوکک . الیکک . آلبالوی جنگلی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به الیکک شود.
-
پاله الی تیک
لغتنامه دهخدا
پاله الی تیک . [ ل ِ اُ ] (فرانسوی ، ص نسبی ) منسوب به دوره های عصر حجر قدیم .
-
متکون
لغتنامه دهخدا
متکون . [ م ُ ت َ ک َوْ وِ ] (ع ص ) هست شونده و موجود شونده . (غیاث ). گردیده و گشته و شده و به وجود آورده و تولید شده و موجود شده و به وجود آمده . (ناظم الاطباء). هستی یاب وبه وجود آینده و یابنده ٔ وجود. || جنبانیده شده . (ناظم الاطباء). رجوع به تکو...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد زیدی ملقّب به منصور. از بنی قاسم و از نوادگان الهادی الی الحق . امام زیدی یمن . رجوع به علی زیدی (ابن عبداﷲبن ...) شود.
-
ابن سراج
لغتنامه دهخدا
ابن سراج . [ اِ ن ُس َرْ را ] (اِخ ) محمدبن علی بن عبدالرحمن دمشقی صوفی . او در مائه ٔ هشتم هجری میزیسته و کتابی تشویق الارواح و القلوب الی ذکر علام الغیوب داشته که ظاهراً از میان رفته است و جزئی از آن به نام تفّاح الارواح و مفتاح الارباح شامل سرگذشت...