کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وابسته به عامل امین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وابسته شدن
لغتنامه دهخدا
وابسته شدن . [ ب َ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متعلق گردیدن . منوط شدن .
-
جستوجو در متن
-
امین فارسی
لغتنامه دهخدا
امین فارسی . [ اَ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به امین الدین بلیانی شود.
-
امین الدین کازرونی
لغتنامه دهخدا
امین الدین کازرونی . [ اَ نُدْ دی ن ِ زِ ] (اِخ ) رجوع به امین بلیانی شود.
-
علی امین
لغتنامه دهخدا
علی امین . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن محمود امین . فقیه واصولی بود که در حدود سال 1276 هَ . ق . در شقرا متولد شد و در همانجا آغاز به تحصیل کرد سپس به حنوبة از قرای جبل عامل رفت و آنگاه به نجف اشرف کوچ کرد و در حدود بیست ویک سال در آنجا اقامت گزید. سپس...
-
عامل قیاسی
لغتنامه دهخدا
عامل قیاسی . [ م ِ ل ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به عامل سماعی شود.
-
چهارباغ امین آباد علیا
لغتنامه دهخدا
چهارباغ امین آباد علیا. [ چ َ غ ِ اَ دِ ع ُ ] (اِخ ) از بناهای عبداﷲخان امین الدوله . رجوع شود به چارباغ امین آباد علیا.
-
امانت کار
لغتنامه دهخدا
امانت کار. [ اَ ن َ ] (ص مرکب ) عامل و گماشته از جانب دیگری . (ناظم الاطباء). آنکه شغل او نگاه داشتن امانت است . (فرهنگ فارسی معین ). || امین . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به امانت شود.
-
امین
لغتنامه دهخدا
امین . [ اَ ] (ع ، اسم فعل ) ای خدا مستجاب کن . چنین بادا. چنین کن . (منتهی الارب ). آمین . و رجوع به آمین شود.
-
امین
لغتنامه دهخدا
امین . [ اُ م َ ] (اِخ ) نام چند تن از روات حدیث است . رجوع به منتهی الارب و الاصابة فی تمییز الصحابة شود.
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن امین . رجوع به صالح بن قطب الدین امین شود.
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) محمدبن امین الدین عبدالعزیز. رجوع به محمدبن امین الدین ... شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد امین بن موسی بن حیدربن احمد. رجوع به علی امین شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمود امین . رجوع به علی امین شود.
-
موسی شرارة
لغتنامه دهخدا
موسی شرارة. [ سا ش َ رَ ] (اِخ ) موسی بن امین شرارة عاملی . رجوع به موسی بن امین شود.