کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیچگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
هیچ گاه
لغتنامه دهخدا
هیچ گاه . (ق مرکب ) هیچ وقت . هرگز : گر کند هیچ گاه قصد گریزخیز ناگه به گوشش اندر میز.خسروی .
-
جستوجو در متن
-
ابید
لغتنامه دهخدا
ابید. [ اَ ] (ع ص ) جاوید.- اَبَدالاَبید و اَبیدالاَبید ؛ همیشه .- || هیچگاه .
-
هبیرةً
لغتنامه دهخدا
هبیرةً. [ هَُ ب َ رَ تَن ْ ] (ع ق ) هرگز. (ناظم الاطباء). قطعاً. هیچگاه . از ریشه ٔ هبر به معنی قطع و نابود کردن .
-
حدی
لغتنامه دهخدا
حدی . [ ح َ دا ](ع ق ) هرگز. هگرز. هیچوقت . هیچگاه . ابداً. همیشه : لاافعله حدی الدهر (منتهی الارب )؛ ای ابداً.
-
صاحة
لغتنامه دهخدا
صاحة. [ ح َ ] (ع اِ) زمینی که گاهی [ هیچگاه ] نرویاند گیاه را. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
اخری اللیالی
لغتنامه دهخدا
اخری اللیالی . [ اُ رَل ْ ل َ یا ] (ع ق مرکب )لاافعله اخری اللیالی ؛ هیچگاه این کار نخواهم کردن .
-
شاه ابدالان
لغتنامه دهخدا
شاه ابدالان . [ هَِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لقبی است که برعده ای معلوم از صلحا و خاصان خدا گذارند و گویند هیچگاه زمین از آنان خالی نباشد. رجوع به ابدال شود.
-
حیری
لغتنامه دهخدا
حیری . [ ح َ ری ی ] (ع اِ) حَیری ﱡالدَّهر و حاری دهر و حیری دهر. یعنی ابداً.(اقرب الموارد). گاهی [ هیچگاه ] . (منتهی الارب ).
-
صد سال سیاه
لغتنامه دهخدا
صد سال سیاه . [ ص َ ل ِ ] (ق مرکب ) هرگز. ابداً. هیچگاه . هیچوقت . و این هنگامی است که گوینده خواهد نفرت و ناخشنودی خود را رساند: میخواهم صد سال سیاه نیاید؛ هرگز رغبت دیدن او را ندارم .
-
آب ندیده
لغتنامه دهخدا
آب ندیده . [ ن َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) جامه یا سفال و مانند آن که هیچگاه شسته نشده و آب بدان نرسیده باشد: کوزه ٔ آب ندیده . کرباس آب ندیده .
-
جبز
لغتنامه دهخدا
جبز. [ ج ِ ] (ع ص ) مرد بخیل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || درشت . || لئیم . فرومایه . حقیر. || بددل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) خوردن تمام طعام ، ولی این کلمه را به این معنی هیچگاه ندیده ام . (از دزی ).
-
لاینعزل
لغتنامه دهخدا
لاینعزل . [ ی َ ع َ زِ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + ینعزل ) معزول ناشونده . که از عمل پیاده نشود. (وکیل ...) وکیلی که هیچگاه او را از شغل وکالت به یکسو نتوان کردن .
-
حرز جواد
لغتنامه دهخدا
حرز جواد. [ ح ِ زِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرزی منسوب به حضرت جواد امام محمد تقی (ع ).- حرز جواد خود کردن ؛ دائم با خود داشتن .- حرز جواد کسی بودن ؛ پیوسته با او بودن . هیچگاه از وی جدا نشدن .
-
خورسند
لغتنامه دهخدا
خورسند. [ خوَرْ / خُرْ س َ ] (ص ) خشنود. خوشحال و شادکام . بشاش . (ناظم الاطباء). خرسند : مبادا کس اندر جهان هیچگاه که خورسند باشد بجفت تباه . فردوسی .|| قانع. راضی . رجوع به خرسند شود.