کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هیخ
لغتنامه دهخدا
هیخ . (اِمص ) از ریشه ٔ هیختن است به معنی کشیدن . رجوع به هیختن شود.
-
هیخ
لغتنامه دهخدا
هیخ . [ خ ِ ] (ع اِ فعل ) کلمه ای است که وقت فروخوابانیدن شتر گویند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
هیخ
لغتنامه دهخدا
هیخ . [ هی ی َ ] (ع ص ) شتری که چون هیخ ِ گویند آن را بانگ کند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
برهیختن
لغتنامه دهخدا
برهیختن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) (از: پیشوند بر + هیخ = هنگ = تنگ اوستائی به معنی کشیدن + تن ، پسوند مصدری ) برکشیدن . برآوردن . (برهان ). برآهیختن . || تربیت کردن و آموختن . (ناظم الاطباء). و رجوع به برهختن شود.
-
کشیدن
لغتنامه دهخدا
کشیدن . [ ک َ / ک ِدَ ] (مص ) (از: کش + یدن ، پسوند مصدری ) بردن . گسیل داشتن . سوق دادن . از جای به جائی نقل مکان دادن . (یادداشت مؤلف ). بردن از جایی به جای دیگر. نقل کردن . منتقل ساختن : که گستهم و بندوی را کرده بندبزندان کشیدند ناسودمند. فردوسی ...