کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هکاری
لغتنامه دهخدا
هکاری . [ هََ ک ْ کا ] (ص نسبی ) منسوب به هکاریه که بلده و ناحیه ای است در بالای موصل . (سمعانی ).
-
واژههای مشابه
-
علی هکاری
لغتنامه دهخدا
علی هکاری . [ ع َ ی ِ هََ ک ْ کا ] (اِخ ) ابن احمدبن ابی الهیجاء هکاری . مکنی به ابوالحسن و ملقب به سیف الدین و مشهور به مشطوب . رجوع به علی مشطوب شود.
-
عمادالدین هکاری
لغتنامه دهخدا
عمادالدین هکاری . [ ع ِ دُدْ دی ن ِ هََ ک ْ کا ] (اِخ ) احمدبن امیر یوسف سیف الدین علی بن احمدبن ابی الهیجأبن عبداﷲبن ابی خلیل بن مرزبان هکاری ، مشهور به ابن مشطوب و ملقب به عمادالدین و مکنی به ابوالعباس . از امرای بزرگ دولت صلاحیه در نابلس . رجوع ب...
-
واژههای همآوا
-
حکاری
لغتنامه دهخدا
حکاری . [ ] (اِخ ) نام طایفه ای از کردها که در نواحی غربی ایران سکنی دارد. (مجمل التواریخ گلستانه ).
-
حکاری
لغتنامه دهخدا
حکاری . [ ] (اِخ ) هکاری . نام خطه ای است در کردستان در پیوستنگاه مرز ایران که وقتها بصورت قضائی اداره میشد و چند سال پیش نظر به اهمیت موقعی که داشت بشکل یک ولایت درآمده بود و اخیراً عنوان یک سنجاق نو ولایت وان را پیدا کرد و خطه های بهتان واقع در جان...
-
جستوجو در متن
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) شیخ الاسلام هکاری . علی بن احمدبن یوسف بن جعفربن عرفه ٔ هکاری . رجوع به علی بن احمد... شود.
-
زاهد
لغتنامه دهخدا
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) از حکام خاندان هکاری (کردستان ) متوفی در 995 هَ .ق . (از کتاب معجم الانساب والاسرات الحاکمة ص 395).
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ئُدْ دی ] (اِخ ) هکاری . ابومحمد عیسی بن محمد. رجوع به عیسی بن محمد شود.
-
شیخ الاسلام
لغتنامه دهخدا
شیخ الاسلام . [ ش َ خُل ْ اِ ] (اِخ ) رجوع به ابوالحسن شیخ الاسلام هکاری و علی بن احمد... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) هکاری . رجوع به ابن خلکان و روضات الجنات ص 87 شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابی هیجاء هکاری ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به سیف الدین و مشهور به مشطوب . رجوع به علی مشطوب شود.
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هکاری . رجوع به عیسی بن محمدبن احمدبن یوسف بن ابی القاسم ... شود.