کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هُمبازى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
همبازی
لغتنامه دهخدا
همبازی . [ هََ ] (حامص مرکب ) شریک بودن . همباز بودن . انبازی . شرکت . رجوع به همباز شود.
-
جستوجو در متن
-
هم بساط
لغتنامه دهخدا
هم بساط. [ هََ ب ِ /ب َ ] (ص مرکب ) همبازی در نرد یا شطرنج : مهره ٔ خواجه خانه گیر شده هم بساطش گروپذیر شده .نظامی .
-
لی لی بازی
لغتنامه دهخدا
لی لی بازی . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ] (اِ مرکب ) نوعی بازی که یک پای از زمین برگیرند و با پای دیگربجهند گرفتن همبازی را. و رجوع به لی لی کردن شود.
-
لعیب
لغتنامه دهخدا
لعیب . [ ل َ ] (ع ص ) همبازی . (دهار) (مهذب الاسماء). || بازیگر : بر من آمد و آورد برفروخته شمعچو طبع مرد نشاطی و جان مرد لعیب .عسجدی .
-
چاردستی
لغتنامه دهخدا
چاردستی . [ دَ ] (اِ مرکب ) اصطلاح قمار. اصطلاحی در بازی ورق .قمار چارنفری . شرکت چار نفر در قمار با ورق . همبازی شدن چار نفر در قماری که بیش از چار نفر هم میتوانند در آن بازی شرکت کنند. چهار حریف در بعضی قمارها. چارتایی . چار نفری . چارحریفی . چار ن...
-
رباب
لغتنامه دهخدا
رباب . [ رَ ] (ع اِ) دسته ٔ تیر یا نخی که با آن تیرها را بندند یا پارچه ای که در آن تیرها را پیچند و آن پوست نازکی است که بر دست برآرنده ٔ تیرهای قمار پیچندتا از راه مس کردن تیرها را نشناسد و آن بدین عمل تیر را برای همبازی خود برمی گزیند. (از متن الل...
-
چغلی کردن
لغتنامه دهخدا
چغلی کردن . [ چ ُ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گناه نهفته ٔ کسی را به آنکس که جزا تواند داد بقصد ایذاء گفتن .غَمز. در تداول کودکان و نوآموزان ، کار بد کسی را به معلم یا بزرگی گفتن تا بدکار را تنبیه کند. خطای همبازی یا همشاگردی یا همکار را نزد بزرگتران فاش...
-
بل
لغتنامه دهخدا
بل . [ ب َ ] (اِ) پاشنه ٔ پای . (از برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (شرفنامه ٔ منیری ). پَل . و رجوع به پل شود. || (ص ) جفت . هم بازی . در قاین و بیرجند به معنی جفت دربازی ، و در حصار و نامق (تربت حیدریه ) به معنی همبازی است . (از فرهنگ فارسی مع...
-
اعداد مشترک
لغتنامه دهخدا
اعداد مشترک . [ اَ دِ م ُ ت َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عددهای مشترک . عددهایی است که بدون کسر بر عددی تقسیم شوند. بیرونی آرد: مشترک آن باشد که عددی ایشان را بشمرد چون 15، 25، 30 که پنج ایشان را بشمرد. پس همبازی ایشان بدان جزو است که همنام پنج است...
-
مانچیکوف
لغتنامه دهخدا
مانچیکوف . [ ک ُ ] (اِخ ) شاهزاده الکساندر دانی لوویچ . از اعضای دولت روسیه که در سال 1672م . در مسکو متولد شد و در سال 1729 در سیبری درگذشت . او پسر یک شیرینی ساز بود و همبازی پتر کبیر گردید و با عنوان «استوار» در گارد سلطنتی جای گرفت . در سال 1696م...
-
منچیکوف
لغتنامه دهخدا
منچیکوف .[ م َ / م ِ ک ُ ] (اِخ ) سیاستمدار روس که در سال 1672م . در مسکو متولد و در سال 1792 در سیبری درگذشت . او فرزند شیرینی فروشی بیش نبود ولی همبازی پتر کبیر امپراتور روس گردید. او در سال 1696 در اردوی پتر کبیر در آزف شرکت کرد و سپس با تزار به ه...
-
هارپاگ
لغتنامه دهخدا
هارپاگ . (اِخ ) هارپاگوس . نام خویشاوند و وزیر آستیاک که از طرف آستیاک مأمور کشتن کورش شد، ولی او را نکشت ، چنانکه شرح آن بیاید: آستیاک شبی در خواب دید که از دخترش «ماندان » چندان آب رفت ، که همدان و تمام آسیا در آن غرق شد. شاه تعبیر آن را از مغها خ...
-
دست بردن
لغتنامه دهخدا
دست بردن . [ دَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) تصرف کردن . دخالت کردن .- دست از پی چیزی بردن ؛ به کنه آن رسیدن . (آنندراج ).- دست بردن در چیزی ؛ آن را کمی تغییر دادن . (یادداشت مرحوم دهخدا). جرح و تعدیل کردن . اضافه و نقصان کردن .- دست بردن در نوشته ای یا خطی...
-
اشتراک
لغتنامه دهخدا
اشتراک . [ اِ ت ِ ] (ع مص )انبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به انبازی کردن . (زوزنی ). با یکدیگر هنباز شدن . (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر انباز شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). همبازی . (زمخشری ). انبازی . همبازی کردن . با یکدیگر نزدیک ...