کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هویت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هویت
لغتنامه دهخدا
هویت . [ هَُ وی ی َ ] (ع اِ) هُویّة. رجوع به هُویّة شود.
-
واژههای همآوا
-
هویة
لغتنامه دهخدا
هویة. [ هََ وی ی َ ] (ع ص ) چاه دورتک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). ج ، هوایا. (از اقرب الموارد).
-
هویة
لغتنامه دهخدا
هویة. [ هََ ی َ ] (ع ص ) مؤنث هَوی . زن صاحب هوی یعنی دوست دارنده . (از اقرب الموارد). رجوع به هوی شود.
-
هویة
لغتنامه دهخدا
هویة. [ هَُ وی ی َ ] (ع اِ) هویت . عبارت است از تشخص و همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || هویة گاه بر وجود خارجی اطلاق میگردد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || هویة گاه بر ماهیت با تشخص اطلاق میگردد که عبارت است از حقی...
-
حویة
لغتنامه دهخدا
حویة. [ح َ وی ی َ ] (ع اِمص ) مؤنث حوی . (اقرب الموارد). گردگی هر چیزی . (منتهی الارب ). || چرب روده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (زمخشری ) (بحر الجواهر) (ترجمان عادل بن علی ). ج ، حوایا. || گلیم که گرداگرد کوهان شتر نهند. (منتهی الارب ) (اقرب...
-
جستوجو در متن
-
هویش
لغتنامه دهخدا
هویش . [ ی َ ] (اِ) هویت که تعین و تشخص بوده باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به هویت شود.
-
کیی
لغتنامه دهخدا
کیی . [ ک ِ ] (حامص ) که بودن . هویت . (فرهنگ فارسی معین ).
-
اویش
لغتنامه دهخدا
اویش . [ اُ ی ِ ] (اِ) بضم اول و کسر ثالث وجود و هستی . (ناظم الاطباء). هویت که تشخص و تعین باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). بمعنی هویت از مجعولات دساتیر است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
گیسوی
لغتنامه دهخدا
گیسوی . (اِ) گیسو. رجوع به گیسو و گیس شود. || در نزد صوفیه طریق طلب را گویند به عالم هویت که حبل المتین عبارت از آن است . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
یاردانقلی
لغتنامه دهخدا
یاردانقلی . [ ق ُ ](از ترکی ، اِ) در تداول عامه مردی بی تعصب و لاابالی و کسی که هویت او درست معلوم نیست . یاردانقلی بیگ .
-
شناسنامه
لغتنامه دهخدا
شناسنامه . [ ش ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ورقه یا کتابچه ٔ رسمی که در آن نام صاحب ورقه و نام پدر و مادر و دیگر خصوصیات وی ثبت می شود. و این ورقه را اداره ٔ آمار و ثبت احوال به هر شخصی میدهد و از روی آن دارنده ٔ دفترچه را می شناسند. ورقه ٔهویت . (یادداش...
-
هویة
لغتنامه دهخدا
هویة. [ هَُ وی ی َ ] (ع اِ) هویت . عبارت است از تشخص و همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || هویة گاه بر وجود خارجی اطلاق میگردد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || هویة گاه بر ماهیت با تشخص اطلاق میگردد که عبارت است از حقی...
-
اسطرلاب چارم
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب چارم . [ اُ طُ ب ِ رُ ] (اِخ ) اسطرلاب چهارم .آفتاب . (مؤید الفضلاء) (شعوری از محمودی ) (آنندراج ). || چارم اسطرلاب . قرآن که چهارم کتاب آسمانی است یعنی زبور، توریة، انجیل ، قرآن : بخط احسن تقویم و آخرین تحویل به آفتاب هویت ، بچارم اسطرلاب ....