کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوسناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هوسناک
لغتنامه دهخدا
هوسناک . [ هََ وَ ] (ص مرکب ) بوالهوس . باهوس .هوسمند. خواهشمند و آرزومند. (آنندراج ). آرزومند و طالب و دارای هوی و هوس . (ناظم الاطباء) : گفتم آه آتشین بس کن ، نه من خاک توام ؟نه مسلسل همچو آبم تا هوسناک توام ؟ خاقانی .به نادیده دیدن هوسناک بودبه هر...
-
جستوجو در متن
-
تهویس
لغتنامه دهخدا
تهویس . [ ت َ ] (ع مص ) مهوّس گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). سخت هوسناک گردانیدن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
هوس جفت
لغتنامه دهخدا
هوس جفت . [ هََ وَ ج ُ ] (ص مرکب ) آنکه با هوس جفت و همراه باشد. هوسناک . پرهوس : پرستار تو شیرین هوس جفت به لفظ من شهنشه را چنین گفت .نظامی .
-
بی طبع
لغتنامه دهخدا
بی طبع. [ طَ ] (ص مرکب ) (از: بی + طبع) فاقد نیرو و استعداد. بی قریحه : عجب از طبع هوسناک منت می آیدمن خود از مردم بی طبع عجب میمانم . سعدی .رجوع به طبع شود.
-
شیفته خاطر
لغتنامه دهخدا
شیفته خاطر. [ ت َ / ت ِ طِ ] (ص مرکب ) شیفته دل . دلباخته : کآن شیفته خاطر هوسناک دارد منشی عظیم ناپاک . نظامی .رجوع به شیفته دل شود.
-
دله
لغتنامه دهخدا
دله . [ دَ ل َ / ل ِ ] (ص ) در تداول ، آنکه هر خوردنی بیند خوردن خواهد. آنکه هرچه از خوردنی بیند خواهد، و بیشتر کودکان را گویند. آنکه هرچه از خوردنی بیند ازآن خوردن خواهد. آنکه هر چیز از خوردنیها بیند خواهد، و بیشتر در اطفال آرند. (یادداشت مرحوم دهخد...
-
نوبتی زدن
لغتنامه دهخدا
نوبتی زدن . [ ن َ / نُو ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نوبت زدن . نوبت نواختن . نقاره زدن : گفت گمان چیست که نوبتی بزدند و وکیل رفت ؟ (تاریخ بیهقی ص 450).کی توان زد ز روی رحمت و بیم این چنین نوبتی به زیر گلیم . ؟ || خیمه زدن . خیمه و خرگاه برپا کردن : در میا...
-
مزرعه
لغتنامه دهخدا
مزرعه . [ م َ رَ ع َ ] (ع اِ) مزرعة.کشت زار. (ناظم الاطباء). محل کشت و زرع : خاک نظامی که به تأیید اوست مزرعه ٔ دانه ٔ توحید اوست . نظامی .این جهان مزرعه ٔ آخرت است هرچه خواهد دلت ای دوست بکار. ابن یمین (از امثال و حکم ص 247).از هبوب عواصف مهابت غاز...
-
ناپاک
لغتنامه دهخدا
ناپاک . (ص مرکب ) آلوده . پلید. ملوث . چرکین . (ناظم الاطباء). پلید. قذر. پلشت . شوخگن . چرکین . آن که یا آنچه پاک نیست . دنس . آلوده . مقابل پاک به معنی تمیز : با دل پاک مرا جامه ٔ ناپاک رواست بد مر آن را که دل و جامه پلید است و پلشت . کسائی .تو پاک...
-
مقطع
لغتنامه دهخدا
مقطع. [ م ُ طَ ] (ع ص ) گشن بازمانده از گشنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مردی که خواهش زنان ندارد. || غریب ازخانمان بریده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مردی که دیوان نباشد او را. (منتهی الارب )...
-
هوس
لغتنامه دهخدا
هوس . [ هََ وَ ] (ع اِ) نوعی از جنون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هلاک . (اوبهی ). || خواهش و آرزو و ریژ وهوا و آرزوی نفس . (ناظم الاطباء). پویه . بویه . میل . هوا. خواست دل . میل و خواهش موقت و ناپایدار. در تداول فارسی به معنی خواهش است بی اس...
-
حسن صاحب الزمانی
لغتنامه دهخدا
حسن صاحب الزمانی .[ ح َ س َ ن ِ ح ِ بُزْ زَ ] (اِخ ) (سید...) از تلامذه ٔ مبرز میرزا ابوالحسن جلوه و شیخ فضل اﷲ نوری و میرزاحسن آشتیانی و غیر ایشان از اساتید عصر بود. محمد قزوینی گوید: وی مردی فوق العاده باهوش و تندفهم و سریعالانتقال و با ذهنی وقاد و...
-
دیگ
لغتنامه دهخدا
دیگ . (اِ) ظرفی که در آن چیزی پزند. (برهان ). از مس سازند و در آن طعام پزند و در حمامها برای گرم کردن آب در خزینه نصب کنند . (انجمن آرا) (آنندراج ). ظرفی خواه مسین یا گلین یا سنگین که در آن چیزی پزند. (ناظم الاطباء). قازان . قازقان . قدر. مرجل . مطبخ...
-
نازنین
لغتنامه دهخدا
نازنین . [ زَ ] (ص نسبی ) از: ناز + نین (نسبت )، دارنده ٔ ناز. معشوق لطیف و ظریف . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چیزی که به ناز نسبت داشته باشد. (آنندراج ). نازکننده . نازنده . (ناظم الاطباء). صاحب ناز. (آنندراج ). باناز : نبرد ذل بر آستان ملوک ای...