کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هورا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هورا
لغتنامه دهخدا
هورا. (اِ صوت ) فریاد و بانگ حاکی از طرفداری و تشویق کسی و معمولاً با فعل کشیدن به کار رود.
-
واژههای مشابه
-
هورا کشیدن
لغتنامه دهخدا
هورا کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) فریاد و بانگ برآوردن برای دل دادن یا تشویق کسی که به امری خطیر چون مبارزه یا مسابقه اشتغال دارد.
-
واژههای همآوا
-
هورع
لغتنامه دهخدا
هورع . [ هََ رَ ] (ع ص ) مرد بددل سست بی خیر. || گول . || باد شتاب و تند بسیارغبار. || زن شتاب چست سبک . (منتهی الارب ).
-
حورا
لغتنامه دهخدا
حورا. [ ح َ ] (از ع ص ، اِ) مخفف حوراء. مفرد حور : عالم بهشت گشته عنبرسرشت گشته کاشانه زشت گشته صحرا چو روی حورا. کسایی .سوگند خورم کز تو برد حورا خوبی خوبیت عیان است چرا باید سوگند. عماره .چشم حورا چون شودشوریده رضوان بهشت خاک پایش توتیای دیده ٔ حور...
-
جستوجو در متن
-
هلهله
لغتنامه دهخدا
هلهله . [ هََ هََ / هَِ هَِ ل َ / ل ِ ] (اِ صوت ) سر و صدای حاکی از شادی و شعف . هورا. جوش و خروش : چون نماند اندر میان بس فاصله خاست از کشتی ّ دزدان هلهله .مولوی .
-
هرا
لغتنامه دهخدا
هرا. [ هَُ رْ را ] (اِ) درخشیدن . || ترس و بیم . (برهان ). مانند هُرِه دردلهره . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || آواز مهیب مانند آواز وحوش و سباع در افغانی هورا و هرابه فتح اول . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : نه آوای مرغ و نه هرای ددزمانه زبان بسته از ...
-
آفرین
لغتنامه دهخدا
آفرین . [ ف َ ] (اِ) زه . فری .فریش . افرا. آباد. خَه . خهی . بَه . بَه بَه . پَه . پَه پَه . زهی . پَخ پَخ . آخ . (برهان ). اَخ . (برهان ). بخ . وَه . وَه وَه . شاباش . شادباش . شادزی . مریزاد. دستخوش . انوشه . انوشه بزی . چنانهن (؟). احسنت . مرحبا....