کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هودة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هودة
لغتنامه دهخدا
هودة. [ هََ دَ ] (ع اِ) هودج . بارگیر، که مرکبی است زنان را: قعدة؛ هوده یا مرکبی دیگر مر زنان را. (منتهی الارب ). رجوع به هودج شود.
-
هودة
لغتنامه دهخدا
هودة. [ هََ وَ دَ ] (ع اِ) کوهان شتر. (منتهی الارب ). ج ، هَوَد.
-
واژههای مشابه
-
هوده
لغتنامه دهخدا
هوده . [ دَ / دِ ] (اِ) به معنی حق و راست و درست باشد چنانکه بی هوده ناحق و باطل و هرزه را گویند. || (ص ) به معنی کهنه هم به نظر آمده است . (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
هود
لغتنامه دهخدا
هود. [ هََ وَ ] (ع اِ) ج ِ هَوَدَة. (منتهی الارب ). رجوع به هودة شود.
-
ابووهب
لغتنامه دهخدا
ابووهب . [ اَبو وَ هََ ] (اِخ ) عبدالمجید. محدث است و از عدأبن خالدبن هودة روایت کند.
-
خالد بکائی
لغتنامه دهخدا
خالد بکائی . [ ل ِ دِ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به خالدبن هوده شود.
-
زبیری
لغتنامه دهخدا
زبیری . [ زُ ب َ ] (اِخ ) یونس بن حبیب ، نوه ٔ حبیب بن هوده ٔ زبیری و صاحب ابوداود طیالسی است . (از انساب سمعانی ). رجوع به زبیری (... حبیب بن هوده ) شود.
-
مشجر
لغتنامه دهخدا
مشجر. [ م َ ج َ / م ِ ج َ ] (ع اِ) کجاوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کجاوه و چوب هوده و مرکبی کوچکتر از هوده که پوشش ندارد. ج ، مَشاجر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تنواط
لغتنامه دهخدا
تنواط. [ ت َن ْ ] (ع اِ) آرایش هوده که از وی درآویزند چون علاقه ها وجز آن . (منتهی الارب ). آرایش هوده که بر آن علاقه های چند و جز آن بیاویزند. (ناظم الاطباء). آنچه برای زینت بر هودج آویزند. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
حرف پوچ
لغتنامه دهخدا
حرف پوچ . [ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سخن بی معنی و بی هوده . حرف مفت .
-
شجار
لغتنامه دهخدا
شجار. [ ش َ / ش ِ ] (ع اِ) چوب هوده . (منتهی الارب ). چوب هودج . (از اقرب الموارد). چوب هوده و کجاوه . (ناظم الاطباء). || مرکبی است بی پوشش کوچک از هوده و کجاوه . ج ، شُجُر. (منتهی الارب ). مرکبی است کوچکتر از هودج ، بی پوشش . و گفته اند که شجار محفة...
-
ظعائن
لغتنامه دهخدا
ظعائن . [ ظَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ ظعینة. هوده ها. هودجها. کجاوه ها : وان جوق ظعائن همه مرغان بهشتی در روی و روش قبله ٔ زردشت کنشتی .سپهر.
-
شقدف
لغتنامه دهخدا
شقدف . [ ش ُ دُ ] (ع اِ) نوعی از هودج معمول اهالی حجاز. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از هوده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).