کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوا در هوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هوا در هوا
لغتنامه دهخدا
هوا در هوا. [ هََ دَ هََ ] (ق مرکب ) بیهوده . هوسبازانه : صرف شد آن بدره هوا در هوامفلس و بدره ز کجا تا کجا.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
سیمابی شدن
لغتنامه دهخدا
سیمابی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سپید شدن . روشن گردیدن ، چنانکه در هوا. رجوع به سیماب شود.- سیمابی شدن هوا ؛ روشن شدن هوا و هوا در اینجا به معنی جوف آسمان است . (آنندراج ).
-
هو
لغتنامه دهخدا
هو. (اِخ ) در تداول صوفیان مخفف هُوَ و مراد خدای تعالی است : یا هو؛ ای خدا. (یادداشت به خط مؤلف ). پنهانی است که مشاهده ٔ آن غیر را درست نیاید. (تعریفات میرسیدشریف ) : صبغةاﷲ چیست ؟ رنگ خُم ّ هوپیسه ها یک رنگ گردد اندر او. مولوی .فکر ما تیری است از ...
-
بدره
لغتنامه دهخدا
بدره . [ ب َ رَه ْ ] (ص مرکب ) بدراه . ستوری که بد راه رود : وین لاشه خر ضعیف بدره رااندر دم رفته کاروان بندم . مسعودسعد. || بدعمل . بدکردار. گمراه . آنکه به کارهای ناشایست پردازد : کدامین بدره از ره برده بودت کدامین دیو تلقین کرده بودت . نظامی .صرف ...
-
باد خوردن
لغتنامه دهخدا
باد خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اکتساب هوا کردن . میرخسرو گوید:سحرگه غنچه بنگر بادها خورده ست در پرده بر آن سرخی ّ رو بدْهد گواهی گر نهان دارد. (از آنندراج ). خنک شدن در مجاورت هوا. از هوا متأثر شدن . || بمعرض هوا درآوردن ، چنانک...
-
صرف شدن
لغتنامه دهخدا
صرف شدن . [ ص َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بکار رفتن . هزینه شدن . خرج شدن : صرف شد آن بدره هوا در هوامفلس و بدره ز کجا تا کجا. نظامی .سعدی اگر خون و مال صرف شود در وصال آنت مقامی بزرگ وینت بهایی حقیر. سعدی .کنون که رغبت خیر است زورطاعت نیست دریغ نقد جوانی ...
-
مجزا
لغتنامه دهخدا
مجزا. [ م ُ ج َزز ] (ع ص ) پاره پاره کرده شده و جزوجزو و علی حده کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). جزٔجزٔشده و جداشده . (ناظم الاطباء). تجزیه شده .این کلمه هم مانند «مبرا» به الف باید نوشته شود نه به یاء زیرا الف آن در اصل همزه بوده است . بنابراین نوشتن...
-
بدره
لغتنامه دهخدا
بدره . [ ب َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) (از بدرة عربی ) خریطه ای از جامه و یا گلیم یا تیماج که طول آن از عرضش اندک بیشتر باشد و آن را پر از پول و زر کنند. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خریطه ٔ مربع از چرم و پلاس که طولش اندکی از عرض بیشتر باشد. و در ...
-
میغ بستن
لغتنامه دهخدا
میغ بستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از پیدا شدن میغ است . (از آنندراج ). ابر بستن . ابرناک شدن . مه گرفتن . پدید آمدن مه و ابر در هوا.- میغ بستن آسمان ؛ ابرناک شدن . (ناظم الاطباء).- میغ بستن هوا ؛ مه و ابر پدید آمدن در هوا. ابرناک گشتن هوا. مه ...
-
گرمائی شدن
لغتنامه دهخدا
گرمائی شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بیمار شدن بعلت گرمی هوا. گرمازده شدن . || مبتلا به اسهال یا قی شدن در اثر حرارت هوا.
-
ناکش
لغتنامه دهخدا
ناکش . [ ک ِ ] (اِ مرکب ) سوراخی از دیوار که از آن رطوبت هوا شده بیرون رود. (فرهنگ نظام ). مجرائی و روزنی در دیوار بنا که هوا در آن جاری باشد و رفع رطوبت هوا کند. سوراخی برای بیرون شدن عفونت چاه ِ مبرز و جز آن . راهی و منفذی که برای رفع و بیرون شدن ب...
-
هوازی
لغتنامه دهخدا
هوازی . [ هََ ] (نف مرکب ) زیست کننده در هوا. این ترکیب اخیراً در کتاب های زیست شناسی به معنی هر موجودی که برای ادامه ٔ زندگی نیازمند هوا باشد به کار رفته است .
-
موکور
لغتنامه دهخدا
موکور. [ کُرْ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح گیاه شناسی ) موکر. کفک هائی که به سرعت در سطح مواد غذایی در مجاورت هوا پدید می آیند زیرا که هاگهای آنها همیشه در هوا پراکنده است . (از گیاه شناسی گل گلاب ص 160).
-
هواگیری
لغتنامه دهخدا
هواگیری . [ هََ ] (حامص مرکب ) عمل هواگیر. || (اصطلاح صنعتی ) خالی کردن هوا از درون پیستون دستگاههای پیستونی است تا خوب به کار افتد. در تلمبه های پیستونی و دستگاههای مشابه آن اگر هوا در زیر پیستون باشد دستگاه خاصیت مکیدن مواد را از دست می دهد.