کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هواداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هواداری
لغتنامه دهخدا
هواداری . [ هََ ] (حامص مرکب ) دوستداری و محبت ورزی . (آنندراج ). پشتی . هواخواهی . مظاهرت . مساعدت . معاضدت . (یادداشت بخطمؤلف ) : امیر یوسف را هواداری امیر محمد از بهر نگاهداشت دل سلطان محمود بر آن جانب کشید. (تاریخ بیهقی ). از روی سلامت نیت و است...
-
جستوجو در متن
-
لوندی
لغتنامه دهخدا
لوندی . [ ل َ وَ ] (حامص ) عمل لوند : از هواداری ما و تو چو مستغنی است یارای رقیب این چاپلوسی و لوندی تا به کی .کمال خجندی .
-
جابلوسی
لغتنامه دهخدا
جابلوسی . (حامص ) چاپلوسی . تملق . رجوع به چاپلوسی شود : از هواداری ما و تو چو مستغنیست یارای رقیب این جابلوسی و لوندی تا بکی ؟کمال خجندی (از فرهنگ ضیا).
-
روزرو
لغتنامه دهخدا
روزرو. [ رُو رَ/ رُو ] (نف مرکب )روزرونده . کسی یا چیزی که روز راه رود : هواداری مکن شب راچو خفاش چو باز جره ٔ خور روزرو باش .نظامی .
-
تشحیذ
لغتنامه دهخدا
تشحیذ. [ ت َ ] (ع مص ) تیز کردن کارد را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیز کردن کارد و شمشیر و جز آن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). تیز کردن . جلا دادن : نه از تأمل اشارات و تجارب این کتاب خاطر انور قاهری را تشحیذی صورت بندد و نه از مطالعه ٔ این عبار...
-
چاپلوسی
لغتنامه دهخدا
چاپلوسی . (حامص ) تملق . چرب زبانی . خوشامدگویی . دُم لیسه . کرنش . ذَملَقه ، چاپلوسی و با همدیگر نرمی نمودن . مَلِق ، چاپلوسی و دوستی و نرمی بسیار کردن و به زبان بخشیدن نه به دل . (منتهی الارب ) : بر درگاه پادشاه چاپلوسی و چرب زبانی کردن . (کلیله ود...
-
ذرایع
لغتنامه دهخدا
ذرایع. [ ذَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ ذَریعَة. وسایل . وسایط. دست آویزها : شوافع و ذرایع که سیمجوریان را بر دولت آل سامان ثابت است مهمل نگذارند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی مؤلف ص 79). سلطان آن وسائل و ذرایع بنظر قبول ملاحظه فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ...
-
سوابق
لغتنامه دهخدا
سوابق . [ س َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سابقه : گمان نمیباشد که شتر ... سوابق تربیت را به لواحق کفران خویش مقابله روا دارد. (کلیله و دمنه ). بحقوق صحبت و ممالحت و سوابق دوستی و مخالطت بیاراسته . (کلیله ودمنه ). سوابق معدلت امیر عادل ناصرالدین ... سعی نمود...
-
لواحق
لغتنامه دهخدا
لواحق . [ ل َ ح ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لاحق . ملحقات . پیوستها به دنبال چیزی . (منتخب اللغات ). || ج ِ لاحقة : و بر آنجمله که در احیای سوابق معدلت امیر عادل ناصرالدین ... سعی نمود تا آن رابه لواحق خویش بیاراست . (کلیله و دمنه ). گمان نمی باشد که شنزبه سو...
-
مظاهرت
لغتنامه دهخدا
مظاهرت . [ م ُ هََ / هَِ رَ ] (از ع ، اِمص ) پشتی و حمایت و دستگیری . (ناظم الاطباء). پشتی دادن و حمایت کردن . (غیاث ). موافقت . پشتی . هواداری . هواخواهی . مساعدت . معاضدت . یاری . همپشتی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : معونت و مظاهرت خویش را پیش وی...
-
دمستنس
لغتنامه دهخدا
دمستنس . [ دِ م ُ ت ِ ] (اِخ ) بزرگترین خطبای آتن است که در سال 382 یا 385 ق . م . تولد یافت و در 322 ق . م . درگذشت . وی فرزندمردی اسلحه ساز بود و در آغاز جوانی از وجود پدر محروم شد و چون به سن رشد رسید خطیبی پیشه کرد و برای اینکه در این طریق بر دیگ...
-
اسخینس
لغتنامه دهخدا
اسخینس . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) یکی از خطبای یونان قدیم . وی دارای فصاحت و بلاغت کامل بود. آتنیان او را بسفارت نزد پادشاه مقدونیه فیلفوس (فیلیپ ) فرستادند و او مشمول عطاها و عواطف شاهانه شد و پس از بازگشت از وی طرفداری میکرد و با خطیب مشهور دموستن بنای من...
-
حمایت
لغتنامه دهخدا
حمایت .[ ح ِ ی َ ] (ع اِمص ) حمایة. نگاهبانی . پناه . پشتی . برنایشتی . هویه . دستگیری . حفاظت . یاری . نصرت . اعانت . تقویت . (ناظم الاطباء). هواداری . طرفداری . نگاهداشت . نگاهداری . پشتی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : تو داوری و ما همه مظلوم روزگارمظلو...
-
کمان ابرو
لغتنامه دهخدا
کمان ابرو. [ ک َ اَ ] (ص مرکب ) از اسمای محبوب است . (آنندراج ). کسی که ابروی وی خمیده مانند کمان باشد. (ناظم الاطباء). معشوقی که ابروان او مانند کمان منحنی باشد. (فرهنگ فارسی معین ). آنکه ابرویی مقوس و بخم دارد. صاحب ابرویی چون کمان مقوس . (یادداشت ...