کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنگفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هنگفت
لغتنامه دهخدا
هنگفت . [ هََ گ ُ ] (ص ) گنده و سطبر و ضخیم . (برهان ) : بهترین جامه ای بود هنگفت مر مرا اوستاد چونین گفت . سنائی .فرستادم به خدمت رقعه ٔ وی به دست پهلوی هنگفت و لمتر. ابن یمین .|| کنایه از بسیار هم هست و صاحب مؤیدالفضلا بجای نون تا آورده است که هتگ...
-
جستوجو در متن
-
هتگفت
لغتنامه دهخدا
هتگفت . [ هََ / هَُ گ ُ ] (ص ) هنگفت . (ناظم الاطباء).برهان قاطع در ذیل هنگفت آورده : «صاحب مؤیدالفضلا به جای نون به تای قرشت آورده است که هتگفت باشد و در جای دیگر نیز به تای قرشت نوشته اند.» به احتمال قوی تاء تصحیف نون است و کلمه ٔ هتگفت مصحف هنگفت...
-
دوژک
لغتنامه دهخدا
دوژک . [ ژَ ] (ص ) ستبر و هنگفت و کلان . (ناظم الاطباء).
-
کسیف
لغتنامه دهخدا
کسیف . [ ک َ ] (از ع ،ص ) هنگفت و غلیظ. (ناظم الاطباء). کثیف . || چرک و ناپاک . (ناظم الاطباء). پلید. شوخگن . کثیف .
-
ده ریش
لغتنامه دهخدا
ده ریش . [ دَه ْ ] (ص مرکب ) کسی که دارای ریش انبوه و هنگفت و بزرگ باشد. (ناظم الاطباء). لحیه ٔ انبوه و گنده . (آنندراج ).
-
ضخیم
لغتنامه دهخدا
ضخیم . [ ض َ ] (ع ص ) ضَخم . ضخمة. تناور. ستبر. بزرگ جثه . هنگفت . ج ، ضِخام .
-
ابرع
لغتنامه دهخدا
ابرع . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) بارع تر. تمام تر. سرآمدتر در فضل . برتر از دیگران در دانش و مانند آن . نیکوتر. || سطبرتر. هنگفت تر. ضخیمتر. || شدیدتر. اشدّ. سخت تر.
-
درهم نشستن
لغتنامه دهخدا
درهم نشستن . [ دَ هََ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) کثیف و غلیظ و هنگفت شدن مانند تاریکی . (ناظم الاطباء). ترکب . (از تاج المصادر بیهقی ).
-
ضخمة
لغتنامه دهخدا
ضخمة. [ ض َ م َ ] (ع ص ) تأنیث ضخم . ضخیم . سطبر هنگفت . ج ، ضخمات (به تسکین خاء، زیرا که صفت است ، و تحریک در اسم است و بس ). (منتهی الارب ).
-
مستنتی
لغتنامه دهخدا
مستنتی ٔ. [ م ُ ت َ ت ِءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استنتاء. رجوع به استنتاء شود. || دمل بسیار و هنگفت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
سفته
لغتنامه دهخدا
سفته . [ س ِ ت َ / ت ِ ] (ص ) هرچیز غلیظ و سطبر. (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ). هرچیز سطبر و محکم . (غیاث ). || جامه ٔ هنگفت و گنده و سطبر. (برهان ). جامه ٔ سطبر. (رشیدی ).
-
غف
لغتنامه دهخدا
غف . [ غ َ ] (اِ) موی درهم پیچیده و مجعد. (از برهان قاطع). موی مجعد باشد. (فرهنگ اوبهی ). موی جعد باشد. (معیار جمالی شمس فخری ). || هرچیز محکم و استوار و سخت و هنگفت و بسته . (ناظم الاطباء).
-
دیودیس
لغتنامه دهخدا
دیودیس . [ وْ ] (ص مرکب ) دیومانند. مردناهموار و عظیم الجثه و بدشکل . (آنندراج ). زشت . قبیح . (ناظم الاطباء). || مکار و دغاباز [ دغلباز ] . مکار و غدار و حیله باز. (از آنندراج ). || کثیف . || هنگفت . (ناظم الاطباء).
-
متمطمط
لغتنامه دهخدا
متمطمط. [ م ُ ت َ م َ م ِ ] (ع ص ) دفزک گردنده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دفزک . و غلیظ وکدر و تیره . رجوع به تمطمط شود. || کشیده و دراز کرده . || هنگفت . (ناظم الاطباء).